شب های قدر با شهدای سید خوانسار 5

 راز و نیازهای  یکی از هم محلی ها در شب قدر

وقتی خدا از پشت دست هایش را روی چشمانم گذاشت از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم اومنتظر است نامش را بگویم.

اما دیشب همه یک صدا با هم خواندیمش از گذشته های تاریک خود گفتیم از مهربانی هایش از رحمتش

هزار بار اسمای زیبایش را زمزمه کردیم تسبیحش گفیتم و از آتش جهنم به او پناه بردیم به بزرگیش قسم دادیم به وجود چهارده نور مقدس قسمش دادیم شاید به واسطه بندگان خوبش ما را هم نیم نگاهی مورد لطف و رحمت خود قرار دهد

مراسم دیشب مسجد با حضور اکثر هم محلی های مومن و روزه دار برگزار شد تا سحر طول کشید مراسم قرآن به سر با حضور حاج آقای عزیزی انجام شد حال و هوای خاصی در مسجد بود جای همه عزیزان روزه دار مهمان پاتخت هاما خالی.

هرچند مطمئنم شما هم در مکان مقدس دیگری با خدای خود خلوت کردید

خدایا ما را از اهل بیت جدا نکن

خدایا توفیق درک شبهای قدر سال های دیگر را به ما عنایت کن

مهربان خدای من تو چه خوب می بخشی و ما چه حسابگرانه عمل می کنیم باز هم مهربانیت را از ما دریغ نکن

شادی روح همه شهدا و امام عزیز صلوات