شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

آزاده و جانباز اکبر رسولی نسب

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ب.ظ

یکی از برادران مخلص و بی ریا و دوست داشتنی ایثارگر که به دلیل حضور طولانی در جبهه ها اکثر رزمندگان دفاع مقدس ایشان را می شناسند. گفتگو با ایشان توسط وبلاگ ایثارگران انجام شده که به مناسبت ورود اولین گروه آزادگان در مرداد ماه سال 1369 منتشر می شود. این مطلب توسط یکی از جانبازان هم محلی برایمان ارسال شده که ضمن تشکر از ایشان آن را منتشر می کنیم.

 لطفاً مختصری در مورد دوران کودکی خود برای ما توضیح دهید؟

حقیر در سال 1340 در محله چهارباغ خوانسار بدنیا آمدم وپس از طی دوران تحصیلی در سال 1358 از دبیرستان دکتر علی شریعتی خوانسار موفق به اخذ دیپلم شدم. در اول بهمن سال 1358 بعد از طی نمودن دوره های آموزش به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.

برادر آزاده رسولی نسب در کنار شهید سید اکبر صادقی

با توجه به این که شما در سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران درآمدید و صدام نیز در شهریور سال 1359 به ایران حمله کرد، به نظر می رسد شما جزو اولین کسانی باشید که از خوانسار به جبهه ها اعزام شدید؟

بلی، ما در اسفند 1359 به اتفاق تعدادی از دوستان به جبهه های جنوب اعزام شدم واولین حضورم در منطقه شوش بود.

برادر رسولی نسب در کنار شهید داود دهاقین از رزمندگان دفاع مقدس و پاسداران حفاظت فرودگاه مهر آباد که  در اثر سقوط هواپیما در مشهد به دیار حق شتافت.

در چه عملیات هایی حضور داشتید

 بنده ی حقیر درعملیاتهای بستان ،خیبر ،محرم ،کربلای پنج و والفجر 10 حضورداشتم.

 

برادر رسولی نسب به همراه شهید حسن کرمی(سمت چپ و شهید علی مقیمی سمت راست)

در چه عملیاتی به اسارت نیروهای دشمن درآمدید.

در آخرین روزهای حضورم درجبهه که مصادف بود باحمله عراق به فاو درتاریخ 29/1/1367درداخل اروندرود به محاصره ی نیروهای عراقی درآمدیم  و به دست دشمن اسیر شدم وبعداز 28ماه اسارت درتاریخ 8/6/1369 به میهن اسلامی بازگشتم.


چه زمانی ازدواج کرده اید و چند فرزند دارید و در حال حاضر چه کار می کنید؟

من قبل از اسارتم ازدواج کرده بودم و دارای 4 فرزند هستم که سه نفر آنها اکنون در مقطع کارشناسی و کوچکترین فرزندم در مقطع راهنمایی تحصیل می کنند. خودم هم دارای فوق دیپلم مدیریت از دانشگاه امام حسین(ع) هستم و در حال حاضر بازنشسته هستم.

در عکس بالا اکبر رسولی نسب با گرمکن سرمه ای حضور دارد. در این عکس شهیدان سید مهدی میرمحمدی، کمال امینی، علی مقیمی و جلال رنجر نیز حضور دارند.

ضمن سپاسگزاری از شما در صورتی که پیشنهاد یا پیام خاصی دارید به عنوان حسن ختام بفرمایید؟

حقیر خاطرات زیادی از دفاع مقدس و دوران اسارت دارم که تصمیم دارم آن ها را برای انتشار در اختیار شما  قرار دهم و یا در گردهمایی ها آن ها را بازگو نمایم. به امید موفقیت همه دوستان و پایداری در دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی و آرمان های بلند شهدا.

 

توضیح: از تمام  ایثار گران گرامی دعوت می نماییم اسناد و خاطرات خود ازدفاع مقدس  را از طریق ایمیل وبلاگ در اختیار ما قرار دهند تا ضمن انتشار آن در وبلاگ، مجموعه ای منسجم از این اسناد را در آینده به عنوان کتاب چاپ نماییم.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۲۳
محله پایتخت

سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد.

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ق.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۴۵
محله پایتخت


سراسر تاریخ با عظمت میهن اسلامی ما از صدر اسلام تاکنون مزین است به برگهای زرین آثاره مردان حماسه و ایثار که زرین نگارهای ایشان اسطوره های افسانه ای را در اسوه های صبر و مقاومت و شجاعت و ایثارگری در مقابل دیدگان جهان به نمایش می گذارند و با نثار جان و مال و سلامتی خود سیر اندیشه های ناب محمدی (ص) را در طریق مهرورزی و تعالی کرامات انسانی در حماسه دفع ظلم و استکبار به مرام و منشی متعالی و فرهنگی اصیل و ماندگار در جامعه تبدیل و با خون خود آبیاری و بقاء آن را تضمین نموده اند از جمله این حماسه سازان آزادگان صبور و مقاوم می باشند.

متن زیر نوشته های جانباز و آزاده سرافراز رضا عادلی است که به توصیه یکی از جانبازان از وبلاگ یاد باد آن روزگاران یاد باد دریافت و منتشر می شود.

 در شهرستان خوانسار (محله بیدهند) بدنیا آمدم. در سال 1366 در سن 15 سالگی به پادگان آموزشی اعزام و پس از کسب آموزشهای لازم به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدم به همراه چندین نفر دیگر از نوجوانان شهرمان از جمله شهید دلاور و همرزم عزیزم شهید شریف قیصری که از زمان آموزشی تا آخرین لحظه ی شهادت در کنارم بود. پس از حدود 6 ماه حضور در منطقه جنگی فاو در تاریخ 28/1/1367 در جدالی نابرابر که نیروهای عراقی با تمام قوا از هوا و زمین به فاو حمله کردند در تک فاو به نیروهای بعثی عراق اسارت نیروهای عراقی درآمدم. چون اعتقاد داشتم جنگ و اسارت جزئی از تاریخ میهن اسلامی ما است و باید کسانی که در این صحنه ها حضور داشته اند قلم به دست گرفته و به نوشتن و ثبت خاطره ها بپردازند یکی از خاطراتم را به شرح ذیل بیان می نمایم:

روز 28 فروردین ماه سال 1367 دلاورمردان گردان امام رضا ازلشکر 14 امام حسین در خط مقدم (پیشانی) جاده فاو ام القصر در حال مقاومت و مبارزه و دفاعی نابرابرانه با نیروها عراقی می باشند. این نبرد نابرابر ادامه دارد برادران گردان دلاورانه می رزمند و بر دشمن می خروشند و به صاحب اسم گردان امام رضا متوسل می شوند.

تانکها از روبه رو رفته رفته نزدیکتر می شوند گلوله ها مانند باران روی زمین می بارند و بالگردهای دشمن هم آنقدر زیادند که قابل شمارش نیستند بالای سرمان در حال ریختن بمب و راکت می باشند. من نیز در کنار شهید بزرگوار قیصری در کنار دیگر همرزمان در حال مقاومت می باشم و هر لحظه نیز شاهد عروج ملکوتی مشتاقان کوی شهادت می باشم. با این حال رزمندگان دلاور با روحیه ای بالا و سرشار از عشق جانانه می رزمند اوضاع خیلی وخیم و خراب است تانکهای دشمن در حال نزدیک شدن به ما می باشند تانکرهای آب بر اثر ترکش های توپ و خمپاره سوراخ شده و آبی برایمان نمانده از نیروی کمکی آب و مهمات خبری نیست زیرا دشمن از پشت سر ما را محاصره کرده بود به هر ترتیب من و شریف قیصری و تعدادی دیگر از از رزمندگان تویوتایی را که کنار جاده در گل فرو رفته بود راه انداختیم و 3 نفر از دوستان در جلوی ماشین و من به اتفاق شهید قیصری و همچنین شهید حمزه مباشری که پس از آزادی از اسارت به درجه رفیع شهادت نائل آمد و یکی دیگر از دوستان در عقب تویوتای سوار شدیم هنوز چند کیلومتری عقب نشینی نکرده بودیم که دیدیم راه بسته و از همه طرف در محاصره هستیم به هر حال ماشین به حرکتش ادامه داد. در این لحظات بود که راکت یکی از بالگردها به سمت ما شلیک شد و در کنار تویوتا به زمین خورد از آن لحظه به بعد من چیزی را به یاد نیاوردم تا حدود 4 الی 5 ساعت بعد که متوجه شدم صورتم خنک شد برای لحظاتی چشمهایم را باز کردم دیدم یکی از سربازان عراقی بالای سرم ایستاده فکر کردم خواب می بینیم چشم هایم را بستم دوباره چشمهایم را باز کردم خواستم برخیزم دیدم به علت اصابت نیز ترکش توان برخواستن را ندارم سرباز عراقی سر نیزه اش را در آورد با خودم گفتم تمام شد شهادتم را خواندم ولی آن سرباز پیراهنم را پاره کرد تا ببیند از چه ناحیه ای مجروح شده ام به هر حال تقدیر این بود که من بعد از 4 الی 5 ساعت بیهوشی در میان این همه انفجار زنده بمانیم:

گر نگهدار من آن است که من میدانم         شیشه را دربغل سنگ نگه می دارم

  لازم به ذکر است چند نفر از رزمندگان گردان که از دور شاهد صحنه انفجار راکت کنار تویوتا بودند خبر شهادت من را 100% به مسئولین گردان اعلام کرده بودند به همین دلیل اسم من جزو شهدای گمنام شهرستان ثبت و حتی مراسم ختم و سالگرد نیز برایم برگزار شده بود. پس از گذراندن 28 ماه اسارت در زندان های بعثی در تاریخ 7/6/1369 در کمال ناباوری خانواده و همشهریان به میهن عزیزمان بازگشتم که مردم خوب و انقلابی خوانسار و (محله ی بیدهند) استقبال پر شوری از من به عمل آوردند.

 


جمعی از دلاور مردان حماسه و ایثار، آزادگان شهرستان خوانسار از راست به چپ:

رضا عادلی، سیدتقی میراسماعیلی، جعفر شاه محمدی،  رضا زارعی فر،  سیدمحمد میرشفیعی  و محمدرضا بخشی



سمت راست جانباز آزاده اکبر رسولی نسب( اعرابی) و سمت چپ شهید علی مقیمی


۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۱
محله پایتخت

از طریق مجازی به خوسار( خوانسار)بیایید.

جمعه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ

خدمتتان عرض کنم که چند پیام خصوصی دریافت کرده بودم که خواسته شده بود در کنار انتشار تصاویر لاله های خونین کفن شهر( شهدا) تصاویری هم از مناظر خوانسار منتشر کنیم.  



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۳
محله پایتخت

دلنوشته ای از یک همشهری دل شکسته

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ

خدمتتان عرض کنم که مطلب زیر به صورت پیام توسط یکی از همشهری های گرامی ارسال شده است. ضمن تشکر از ایشان تصمیم گرفتیم یک پست به آن اختصاص دهیم.

" اون روز خیلی دلم گرفته بود ناامید از همه جا نمیدونستم چه کار کنم اول به اتفاق همسرم به زیارت اهل قبور رفتم کمی با پدرم درددل کردم از غصه هایی که نمیشه به هرکسی گفت براش گفتم گلایه پسرم را به او کردم چند وقتی بود احساس می کردم از پسرم دارم فاصله می گیرم هرچند به دوراز هرگونه تعریفی با جوون های این دوره زمونه خیلی فرق داره اما وقتی به این فکر می کردم که خداوند چه ودیعه های گرانبهایی در وجودش گذاشته که بی خیال از کنار آن ها می گذره غم تمام وجودم را می گرفت بعد از زیارت اهل قبور وقتی به خانه برمی گشتیم انگار یکی ناخودآگاه ما را به سمت بوستان شهدا و بعد گلستان شهدا کشید نمیدونم باز ناخواسته بر سرقبور شهدای سید بزرگوار شهید مهدوی و ناشرالاحکام و شهید صادقی و میرباقری نشستم با آن ها درددل کردم آن ها را به جدشان خانم فاطمه زهرا (س) قسم دادم کمکم کنند برای پسرم از آنان طلب عاقبت بخیری کردم .

دوروز از این ماجرا گذشت احساس کردم اتفاقاتی در زندگی ما افتاده آرامش پسرم نماز خواندنش(سوءتفاهم نشه اهل نماز بود اما شیوه اش تغییر کرده بود) نگاهش کلامش و... همه و همه انگار فرق کرده بود کم کم متوجه عبادات نصف شبش شدم گوشه و کنار مطالعات مذهبی اش ........ و خیلی اتفاقات که شاید در این جا مجال نیست الان که دارم این مطلب را می نویسم در درجه ی اول از خدای بزرگ شاکرم به خدا لطف بزرگی که در حق من و فرزندم کرد و بعد قدردان شهدای عزیزمون هستم اون عزیزایی که برای نسل دهه هفتاد و هشتاد ناشناخته ناشناخته اند امروز فرزندم در وادی قدم گذاشته که من از قدم گذاشتن در این وادی می ترسم چرا که می دانم کجا هستم می دانم لیاقت قدم گذاشتن در این وادی را ندارم می دانم که از امروز وجود او باعث خیر و برکت زندگی من در این دنیا وآن دنیاست .

ای کاش همه روزی می فهمیدند چه دسته گل هایی در این شهرمان در زیرخاک آرامیده اند ای کاش می فهمیدند اگر با شهدا باشند  همه چیز دارند ممنون از صبر و حوصله شما.

اللهم اجعل عواقب امورنا و امور اولادنا و اهلنا خیرا فی الدنیا و الاخره "


این هم تصاویر شهدایی که در این دل نوشته از آن ها نام برده شده:


 سردار شهید سید اکبر صادقی داخل اطاق فرماندهی شهرک دارخوئین لشکر 14 امام حسین (ع) 


شهید سید علی ناشرالاحکامی کردستان قبل از عملیات والفجر 4 (سال 1362)

شهید سید سعید میرباقری کردستان قبل از عملیات والفجر 4 (سال 1362)


شهید سید محمد مهدوی - ابراهیم غضنفری - جانباز حمید سعادتیار - شهید علیرضا احمدی - شهید اسدالله سرپرست داخل سنگر بعد از عملیات طریق القدس 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۳
محله پایتخت

دلنوشته ای از جانباز سرافراز اسداله اورعی

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ب.ظ

بنام خدا

خیلی وقت بود که تو فکر راه اندازی هیت رزمندگان خوانساری مقیم مرکز را در ذهنم داشتم ،تا اینکه طی تماسهای مکرر با اقایان حاج ابراهیم غضنفری ،حاج ابوطالب عزیزی ،همینطور برادر اقای داوود دهاقین،اقا شهاب امینی ،اقا تقی اورعی ،وسایرین تقریبا شالودش  فراهم شد ،بعدا با کمک حاج ابوطالب وبلاگی هم با همین نام تاسیس شد ،خب چیزی که خیلی مهم به نظر میامد تشکیل جلسه بود ،شهاب امینی که همه دوستان وی را بخوبی وبخوبی میشناسند پیشنهاد داد که مسجد ولی عصر واقع در شهرک شهید محلاتی (مینی سیتی سابق )محل خوبی برای اولین گرد همائی رزمندگان باشد چون امام جماعت این مسجد خود رزمنده ،برادر شهید واز همه مهمتر خوانساریست مزید برعلت شد تا همه دوستان این مکان را برای تشکیل اولین جلسه بپذیرند این نظر خواهی از طریق وبلاگ رزمندگان خوانساری  جمع آوری شد.

بنا براین اقا شهاب پذیرفت که با امام جماعت مسجد ،حضرت حجت الاسلام حاج منصور غفوری برادر شهید محمد غفوری مسئله را درمیان بگذارد ونتیجه را اعلام وسپس بنده ترتیب کارهای بعدی رو بدم .خیلی جالبه وقتی نگذشت اقا شهاب تماس گرفت گفت حاج اقا علاوه براینکه پذیرفته تا این جلسه تو سالن امفی تئاتر مسجد برگزار شود حتی تقبل پذیرائی در حد میوه شیرینی وخلاصه شام را نیز نموده اند ،اصلا نمیدونم براتون چی بگم خیلی به وجد اومده بودم.

مرحوم مغفور حاج اقا غفوری که ساکن همان شهرک بود مطابق هر صبح جمعه با دوستان جبهه وجنگ به کوهنوردی میرفتند،تا اینکه یه روز صبح جمعه توی کوه عارضه ایست قلبی وی جان شیرینش را به جانان سپرد ،حاجی در رابطه با عزتمندی به رزمندگان خیلی نظرهای مبسوطی داشتند وی همیشه توی این سه جلسه تشکیل شده به من توصیه هائی مینمود ندوبیشتر ازمن میخواست که صبورباشم.

دوست عزیز این خاطره جانسوز را برات تعریف کردم تا احیانا تواین کارعظیم زنده نگه داشتن نام شهدا اصلا وابدا سستی بخودت راه نده همه دوستان محکم پشت سرت وایسادند این چاکر نیز علیرغم وجود احتمالی اختلاف نظر بنده وشما در پاره ای از موارد، هرگز در این رابطه بحثی که با شما ندارم هیچ ، بلکه قویا در حد خودم وتا اخرین نفس شما را دم به دم یاورم .

این را هم بگویم این شهدا هستند که به من وامثال شما عزیزان مدد میرسانند تا راه را گم نکرده وهمیشه ارادتمندی وجیره خواریمان را به طرق مختلف به منصه ظهور برسانیم و جونان را متوجه انان نمائیم .

اسرائیل واستین بر امده هایش (داعش ،بعث.....)که از هرگونه جنایت بشری رو گردان نیستند ،بیشترین غضبشان از ما ایرانیانست واگر امریکا جنایتکار واسرائیل کثیف بتوانند وبخواهند چشمی به سمت ما کنند این حرم ودمای خون شهدا حامی والبته بجوش اورنده دیگ صبر جوانان غیور مند ایرانیست که امروز مترصدیم تا زمانش فرا رسد انگاه همه خواهند دید که همه جوانان ایرانی در صف مبارزه با دشمن بشریتند ،بی پروا بگویم اینکه عرض کردم همه جوانان واقعا همه جوانان رامیگویم حتی اندسته از بر وبچه ها ئی ایرانیکه در حال حاضر دستخوش برخی از هوسهای نفسانی هستند ما این را قبلا تجربه نمودیم .برادر عزیز مصمم به کارت ادامه بده وهرگاه خسته شدی از شهیدان مددخواهی کن.ومن اله التوفیق

این مطلب را تقدیم میکنم به روحانی روشنفکر مرحوم منصور غفوری وتمام شهدای روحانی خوانسار که برخیشان را من میشناسم و در این جا نامشان را میبرم حضرات حجج اسلام اقایان شهید اصغر سمیعیانی، شهید جعفر سمیعیانی، شهیدجعفرسجادی ،شهید منصور اورعی ،برادر محترم مدیر وبلاگ شاهدان خوانسار لطفا اگر چنانچه اسامی دیگری را میدانید به لیست اضافه نموده وچنانچه مقورتان هست با تصویراین عزیزان شهید این پست را متبرک نمائید ..التماس دعا.









طلبه  شهید سید نقی و  پاسدار شهید سید تقی میرشفیعی برادر بودند


  

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۳
محله پایتخت

عید فطر سال 1361 و شهادت سعید جدیدی

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ب.ظ

آقای محمد جدیدی مدیر وبلاگ وشکو نوشته بود:

گرامیباد یاد و خاطره ی تمام شهیدان عزیز
مخصوصا شهدایی که در عملیات رمضان در مرداد سال  61 شهید شدند 
از جمله برادر عزیزم شهید جاوید الاثر سعید جدیدی 
جالب اینکه سعید عزیز شب عید فطر مفقود شد و امسال نیز هم قمری و هم شمسی سالگردش تقریبا نزدیک به هم است و در یک رو




۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۴
محله پایتخت



مقاله زیر توسط یکی از بازدید کنندگان وبلاگ در رابطه با روز قدس رسیده ضمن تشکر از این دوست گرامی ما نیز این مقاله را منتشر می کنیم. این دوست مقاله را تقدیم به شهید صادق علی احمدی کرده که در ایام ماه مبارک رمضان با زبان روزه به شهادت رسیده است.

برادران شهید اکبر و صادق علی احمدی

با عرض ادب به پیشگاه پروردگار عالم .

در قرآن چندین یار وبه طرق مختلف حاکمیت خدا بر کل عالم بیان شده ایاتی که ممکنست از نظر شباهت کلمات هم خانواده نبوده ولیکن از نظر معانی مترادف یکدیگرند.

در موضوع شناخت ومعرفی صاحب عالم یعنی خداوند ،قران تنها مشخصه بی واسطه است ، البته در این ارتباط به کتبی مانند تورات وانجیل وزبور وصحف حضرات پیامبران ادیان مختلف نیز که تنها مبلغ برخی از مسایل بودند میبایست اشاراتی نمود.

اما این مقاله  قصد دارد دراین رابطه وبرای محکومیت صهیونیست واستکبار جهان خوار که مزاحم آسایش تمام فرق دینی ودر کل همه بشریت شده چند کلامی را با استناد از این کتب یعنی (تورات ،انجیل،زبور ،وصحف)مطلب درخوری  را ارائه دهد تا نسبت به مردم بی دفاع سرزمینهای غزه ،سوریه ،عراق ،افغانستان ،پاکستان ،لبنان ،مصر،بحرین ،سومالی واکثر کشورهای مظلوم قاره افریقا (که حتی در شناخت از خود نیز در محاصره ی شدیدند )....وهمینطور کشور تازه آزادشده اریائی ایران اسلامی (جمهوری اسلامی ایران )ایفا نقش کند .لازم میدانم عرض کنم من تابه الآن که مشغول تحریر این بیانیه هستم هیچگاه کتب ادیان مقدس را نه دیده ام ونه خوانده ام(حتی تحریف شده  را)البته از گروهای مختلف جامعه ونشریاتی در این راستا چیز مختصری میدانم که در این جا از ان استفاده ای نمیکنم لاکن حرفهای من همه برخاسته از معجزه عالم امکان یعنی کتاب قران شریفست که توسط شریفتربن بشر در هر عوالمی از عوالم ممکن وغیر ممکنه است ابلاغ شده ،آن عوالم انجائیکه  که از فهم من واکثر بشر دور و دورست والبته لزومی به ان نیست که مثل منی بخواهد بدان نزدیک شود چرا که وظیفه مشخصست ومبین واین امکان نباید به همه بشر داده شود چرا که برخی نشان دادند که اگر مستولی بر ممکنات الهی شوند طاقت انرا نداشته وسقوط میکنند وهمان طور که دیگر کتب قبلی خداوند عالم را به تحریف کشیدند چه بسا که در مورد این معجزه نیز چنان میکردند .وبشردر صورتیکه به آنمتمسک نشود تا ابد در ظلمت وتاریکی محض بسر میبرد همان تاریکی که امروز گریبان صهیونیزم را گرفته ،مگر نتانیاهو کیست غیر از یک مخلوق خدا ومگر آن کودکی که بواسطه جهل مرکب ومکدر امثال نتانیاهو در خون خودش میغلطد کیست ؟ مظلومترین بندگان کنونی عالم بشریت چرا باید در چنگال گرگهای پست دون مایه قرار گیرند ؟اینان مگر ارباب جهانند ؟کی این مقام را به انان داده ؟غیر ازخالی کردن صحنه مبارزه تمام قد علیه این جرثومه کثیف که البته  ما ایرانیها این غفلت را نداشته وبخوبی وارد صحنه شدیم وهنوز هم هستیم وتا پیروزی کامل ایستاده ایم ، ازانجائیکه خداوند نیز وعده نابودی انان را در همه کتبهای مذکور بیان نموده و امروز همه بشر به اوضاع نا مناسب وحاکم در جهان کنونی قصد تلنگر زدن دارد و دیگر کار بجائی رسیده که تقریبا میتوان گفت سرتا سر کره زمین بطور یکپارچه مخالف حضور این ولد نا مشروع هستند ، آرزوی ابر مردی چون خمینی و یارانش بود این حرکت را ما در دفاع مقدس که روبروی عراق ایستادیم به ظهور رساندیم ،ما قصد جنگ با عراق را ندارشتیم هدف ما هنوزهم چون همیشه جنگ با ریشه فتنه است نه با استین بر آمده ها نبرد ما در جنگ نه با مردم ساده لوح عراق وگروهای دست نشانده کلکی بود که هم بر ما وهم بر کشور عراق تحمیل شد (صدام دست نشانده صهیونیست ).

چه خوبست در این جا مطلبی که ممکنست کمتر بدان اشاره شده در حد امکان بیان شود ،هرگز وهیچگاه مپندارید که ما ایرانیان در طول جنگ (یعنی جوانان عزیزمان )از همه ظرفیت خود وبه قصد یه جنگ نظامی روبروی عراق کشور همسایه ،محل حکومت علی ابن ابی طالب ،ایستادیم،چون ماجنگجوی نبودیم ولی از جنگیدن با خود ریشه اصلی فتنه (امریکا واسرائیل )حذری نداشتیم ما در مقابل عراق فقط دفاع کردیم والبته جانانه ولی خب متاسفانه تلف شدن خیلی از بهترین جوانانمان ثلمه بزرگی به نه تنها ایران که میتوان گفت به خاور میانه وارد کرد .  به همه شهدا قسم میخورم اگر چنانچه چنین قصدی در ذهن حضرت امام حاکم بود بدانید که ایشان میتوانست از جوانان خود بخواهد که به طرفه العینی عراق را تصرف کنید، نمونه بارز ان نبردهای عملیاتی را در نظر بگیرید که در آن صرفا بیرون راندن عراقیها مد نظر بوده هم امام دستور لازم را داده وهم جانانه وارد بر عرصه نبرد میشدیم ودر همان لحظات اول عراقیها پا به فرار میگذاشتند بگذریم ،ما برای همیشه مترصد فرصتی بوده وهستیم تا از جانب حق فرمان اوجب واجبات از بین بردن اسرائیلست صادر شود ، انوقتست که همه خواهند دید اصحاب ابابیل با اصحاب فیل چه خواهند کرد (احساسات که نیروهایش را اموزش روحی داده ،در مقابل عقلی که همه فعالیتش در فکر ساختن ابر رایانها وموشک وتانکست چه کوبنده نفس ظالمین را به شمارش میاندازد وتا نابودیشان یک پارچه ویک نفس استوارند ) لذا اولین گام برای ایجاد چنین همبستگی لازم مابین همه بشریت ،معرفی نمودن دشمن اصلی بود وحضرت امام با یک تاکتیک بسیار هوشمندانه روز قدس را معرفی تا بشریت که بر اساس ایات الهی بعضا نسیان وفراموش کار میشود هیچ گاه در شناخت اسرائیل دچار التقاط نگردد ومبارزه با این افراد قلیل شهرک نشین امریکازاده را پیش نیاز هر نوع همنوع دوستی وایجاد فضای ارام والبته آزادی مطلق دینی وایدئولوژی متناسب با هر 5کتب اصلی فراهم شود .که اگر چنین شود مسلما همه بشریت به تکمیل بودن قران در روش زندگی معتقد شده وانروز روزیست که قدس در دست همه وقبله اول واخر همه بشریت خواهد بود تا انروز هر قدسی را مقدس بداریم .

شاید با مقدمه ای که تقدیم شد سوق افکار بر این بود  که بنده حقیر قصد دارم کتب مقدس ادیان را به چالش در اورم لاکن در ادامه دیدید  که من خواستم بگویم حتی اگر این کتب که متاسفانه تحریف شده اند نیز همینک مورد توجه قرار گیرد حکایت اتحاد را پیشرو خواهیم داشت وتمام قصد استکبار صهیونیست بر این موضوع استوارست که این قصه پیش نیاید ولی زهی خیال باطل ،چون مسیحیان نیزمنتظر مسیحند وآن مسیحا نفس میاید . 

در اینکه این مقاله را در پست قرار دهید نیاز به مجوزی از سوی من نیست ولی اگر چنین قصدی داشتید با یاد همه شهدا مخصوصا ،شهید صادق علی احمدی ارسال کنید چون این پسر دلیر در ایام ماه مبارک رمضان در محور جاده خندق (محور عملیاتی بدر )با زبان روزه شهید شد.روحش شاد 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۸
محله پایتخت