شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

اولین سالگرد شهادت اسداله اورعی

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ق.ظ

جمعه 9 بهمن مصادف با اولین سالگرد شهادت جانباز اسداله اورعی است. جانبازی که دلی به وسعت دریا داشت و با ارتباط بی نظیری که از طریق فضای مجازی با جوانان خوانسار برقرار گرده بود فصلی جدید را در مورد استفاده خوب از فضاهای مجازی در سطوح محلی ایجاد کرد.

سالگرد شهادت این جانباز خستگی ناپذیر ساعت 3 بعد از ظهر جمعه 9 بهمن در بهشت زهرای تهران- قطعه 232 ردیف 1 برگزار می شود. از همه دوستان دعوت می شود در این مجلس شرکت نمایند. 

در اینجا مطالب وبلاگ هادر چنین روزهایی در سال 1393 را باز نشر می کنم.


این عکس از نشست ایثارگران خوانساری مقیم مرکز در مسجد شهرک شهید محلاتی گرفته شده است. در مورد این گردهمایی اسداله سنگ تمام گذاشت و ایده اولیه را این شهید بزرگوار داد. علیرغم مشکلات جسمانی بیشترین انرژی را گذاشت. در این عکس شهید اورعی نفر اول ایستاده از چپ است و امام جماعت مسجد مرحوم حجه الاسلام غفوری هم حضور دارند.   

سایت شهرداری خوانسار

 پل شهادت ،اصلی ترین وسیله رسیدن به معبود است که شهدای گرانقدر با عبور از این گذرگاه درخشان برای همیشه جاویدان باقی می مانندوعزت و سربلندی را برای ملت شریف ایران به جای گذاشته و ثبات و استمرار خط سرخ حسین (ع) را با خون خود تضمین نمودند و راه شجاعت را به ما آموختند.

بار دیگر یکی از مردان الهی و هم تبار عاشورائیان به فیض عظیم شهادت نائل آمد و روح پاکش با ارواح شهیدان والا مقام خصوصا حضرت آقا سیدالشهداء و همرزمانش در عملیات کربلای 5 در ملکوت اعلی ماوی گزید و از روزی الهی بهره مند گردید.

شهادت آن جانباز سرافراز میدان های جهاد و شهادت و مجاهد محبوب  عرصه های نبرد نور علیه ظلمت ، فعال مجازی شهرخوانسار مدیر وبلاگ نگاه و نشان ،شهید اسدالله اورعی که سالها درد فراق و هجران همرزمان و همسنگران شهیدش را به امید وصال تحمل کرده بود، ضایعه ای جبران ناپذیر و سنگین است.

حیات عزتمندانه آن جانباز شریف و دلسوز و زندگی سراسر مجاهدت آن جانباز دلیر اسلام، مشحون فداکاری،استقامت ،گذشت،ایثار و جانفشانی در استمرار ارزشهای اصیل اسلام ناب محمدی(ص) و آرمان های کبیر حضرت امام خمینی(ره) و به تبع آن رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای است.

گرچه  وجود آن گرانقدر،با لبیک به ندای حق،به خیل عظیم شهدای والا مقام به خصوص گردان یازهرا پیوست و دیگر سایه ی پرمهر و محبتش را خانواده،بازماندگان و جوانان و مردم خوانسار را بر سر خود احساس نمیکنند  و فقدان آن دلداده ی آبادانی زادگاهش برای شهروندان خوانساری سخت و طاقت فرساست ،اما ثمره زندگی آن مرد الهی با تلاش و مجاهدت در عرصه های آتش و خون و جهاد فی سبیل الله و همچنین تحمل سالها رنج و مرارت در دوران پس از جنگ تحمیلی، برگ زرینی است که در پرونده آن جانباز دلاور می درخشد.

امیدواریم خداوند متعال بر درجات معنوی ایشان افزوده و بر خوان گسترده  اولیاء الله  و شهیدان والا مقام خصوصا ائمه معصومین (علیهم السلام) میهمان گرداند.

ضمن ارج نهادن به مقام شامخ آن شهید عزیز و محبوب و عرض تسلیت به خاندان محترم شهید اورعی برای جمیع بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل از خداوند منان مسئلت می نماییم.

 

و اما آخرین تصویر شهید اورعی در یادواره شهدای عملیات کربلای 5- 25 دیماه 93-حسینیه ارسور شهرستان خوانسار 

 


وبلاگ شاهدان خوسار

انا لله و انا الیه راجعون

به اطلاع  می رساند روح بلند جانباز سرافراز اسدالله اورعی مدیر وبلاگ نگاه و نشان عصر روز دوشنبه 6 بهمن به لقاء الله پیوست. این جانباز نمونه ای عینی از  صبر، استواری، ایمان، صداقت و ... بود.


وبلاگ واژه بیدار

از ملکوت قلوب شهدا به جز شهدا خبر ندارند ، 
سهم امروز تو عرش نشینی است و سهم ما حسرت و دل تنگی است.
دلمان تنگ می شود برای راهنمایی های پدرانه ات .

از خود که چیزی برای گفتن نداریم جز اینکه فرسنگ ها با مرام شمایان فاصله داریم.
و شما خوب این رسم را به ما آموختی که
باید از خود بگذری تا خدایی شوی 
شهادت خونی شدن نیست خودی شدن با خداست.

دل واژه :

کوچه هایمان را به نامشان کردیم، که 
هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم
بدانیم    
گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم...

طرح از وبلاگ واژه بیدار


وبلاگ چل چو

شاید هیج کدومتون اسدلله رو از نزدیک ندیده باشید اما من دیدمش همین چند روز پیش دیدمش

تو یادواره شهدا بعضی می گفتند: آقا راه گم کردی؟! شما کجا اینجا کجا؟ اما هیچ کدوم نمی دونستند من با اسدلله قرار دارم! نمی دونستند اسدلله قراره منو با خونواده ببره شیان! نمی دونستند اسدلله رو تخت بیمارستان تا چشمش به من افتاد با اینکه دفعه اولش بود که منو می دید و رمق بلند شدن نداشت از جا پرید و بغلم کرد!  نمی دونستند اسدلله تنها اصولگرایی بود که برای یه اصلاح طلب دون پایه مثل من، احترام قائل بود! نمی دونستند …

و من نمی دونستم کربلای پنج به این زودی اسدلله رو هم با خودش ببره!  که اگه می دونستم بی خیال …

اگر و اما زیاده تو ذهنم

اسدلله دیگه رفته

توی وبلاگ پسرم آخرین حرفاشو اینجوری نوشت:

سلام علیکم فنعم العقبی الدار

جناب اقای بچه چلچو (حاج ابوالفضل حاج زکی )

همین الان دوست دارم موردی را به شما متذکر شوم که انشااله ایینه تمام نمائی باشد برای همه اموری که در مسیر زندگیت با ان مواجه خواهی شد .

هرجا وهمیشه به پدرت احترام بگذار ،وی یکی از با صفا ترین انسانهای نمونه این فضای مجازی وهمینطور فضای واقعیست ،جدا اقامهدی (بابات)تا ابد برای تو واون خواهرت مایه مباهاتست وما خوانساریها به وجود ذیجود ایشان مفتخریم .

من بعنوان یکی از وبلاگداران خوانساری به شما بابت تشریف فرمائیتون به این حوزه عمیقا تبریک عرض میکنم ومطمئنم که شما با پشتوانه پدرتان الگوی خوبی برای سایر هم سن وسالان خودت خواهی شد .

از اینجا ببعد دیگه مربوط به پدرته لطفا نه خودت بخون ونه برای کسی بخون …

آقا مهدی تو رو  حضرت عباس کرد وکارا خودتو بهش یاد نده …..

ممنون.

اسداله اورعی دوستدار همه نوجوانان وجوانان خوانساری ،بامید روزیکه اقا ابوالفضل حاج زکی یکی از شاخصترین انسانهای قوی ایرانی در سرتا سر جهان بشه

===========

وشکو

فرمانروای دلهای وبستان خوانساریها آسمانی شد ...

بدون شک زمین جایگاه خوبی برای مرد خوب وبستان ما نبود

شاید آسمان و آسمانیان همنشینان قابلی باشند  برای مرد مهربانی

که دل در گرو ما وبستانی ها داد ه بود

تا با نفس گرمش امید و نشاط را به دلهامان هدیه نماید

نگاه و نشان نگاهی بود که از گلهای لاله ی ایران زمین

نشانه ها داشت ...!!

نگاه و نشان نشانی بود برای نگاهمان به زیبایی ها

داش اسدالله را هرگز ندیده بودم و افسوس که هرگز هم نخواهم دید ...!

هرگز فراموش نخواهیم کرد  نشاط و سرزندگی و امیدی را

که در نوشته ها و نظراتشان موج میزد

خوش به حال داش اسدلله که با نوشیدن جام شهادت سعادتمند شد

و  باید به حال خودم غبطه بخورم

مولایمان امام علی (ع) کلامی گهر بار دارند به این مضمون که :

زیانکارترین مردم آنهایی هستند که گمان میکنند فرصت دارند

بدا به حال من که وقتی ایشان در آخرین پست در وبلاگ "نگاه و نشان "

خبر از رفتن به خوانسار برای شرکت در یادواره ی شهدا داده بودند

و کامنت هم دادند برایم که:

"تشریف باردین (بدونبمین )

و من کم سعادتی را بهانه نموده ام و گفته ام : "من که سعادتم ندارت بوران و بدونوینان ...

ایشالا پسای تر... "

ان شاءالله دفعه بعد ...

و افسوس که دیگر دفعه بعدی نیست که نیست ....

بدون شک وبستان خوانساریها یکی از ارکان بی بدیل خود را از دست داده است

من نیز به نوبه ی خود این پرواز آسمانی را به خانواده ی محترم و معزز ایشان

و همچنین دوستان مجازی ام تبریک و تسلیت عرض مینمایم

روحش شاد و  یادش گرامی...

===============

کمش

چه اسم بامسمایی. نشانی بود که نگاه می‌کرد. نشانی از دورانی پرشکوه و فراموش شده. نشانی از رزمنده‌ی واقعی. رزمنده‌ای که تو جاده زمان حرکت کرده و نشانی از اون روزها رو برای امروز آورده. رزمنده‌ای که تو حرکتش به سمت امروز با چشمانی باز به اطرافش نگاه کرده و سعی کرده فرزند زمان خودش باشه...
از رفتنش ناراحت نیستم چون یکی از دوستان عزیزم به آرزوش رسیده. چون یک انسان خوب به مقصدی که دوست داشته رسیده. چون یک انسان از درد مدام رها شده. چون یک انسان شفا گرفته و دیگه نیاز نداره لبخند بزنه برای پنهان کردن رنجی که از درون تحلیلش می‌بره... 
اما نارحتم برای خودم. ناراحتم که دوستی خوب رو از دست دادم. ناراحتم که دیگه نمی‌تونم منتظر نظرش پای پست‌هام باشم. ناراحتم که دیگه نمی‌تونم نظرات بلندش رو دو سه بار بخونم و باش بحث کنم و باش مخالف باشم، بدون اینکه ذره‌ای نگران باشم از برخوردش با مخالفتم. ناراحتم که انسانی خوب رو که کنارم نفس می‌کشید از دست دادم...
وبلاگش رو مرور می‌کنم. نظراتش رو می‌خونم. نظراتی که براشون کلی زحمت می‌کشید. نظراتی که پر از تلاش برای فهمیدن و فهماندن بود. نظراتی که پر از تلاش برای دوستی بود. شوخی‌ها... جدی‌ها... حرف‌هاش رو می‌خونم و با خوندن هر جمله یادی ازش زنده می‌شه... 
...
و به خودم تسلی می‌دم که مگر آدمی چیست جز یاد؟

============

وبلاگ هیچکس

مگه میشه باشی و تنها بمونم؟
محاله نباشی!
محاله بتونم!
هیچوقت خشونت زخمهای جنگ، رأفت و لطافت و از روحش نتونست بگیره.
هیجوقت بالا بودن جایگاه و مقام و رتبه روحانیش، باعث نشد که از پاینتر از خودش روبگردونه.

آقا عسدالله

همین چند روز پیش اومدم تو نگاه و نشان و از نبودنت گلایه کردم.برات نوشتم کادره برا؟دلواپشتت گنایان!

انگار این نگرانی بی دلیل نبود، و حالا میفهمم توکه به لحظه کامنتها رو جواب میدادی، چرا هنوز کامنتمو حتی تایید نکردی!!!

چطوری باور کنم؟

چطور دلم میاد بگم :خدا رحمتت کنه.

========

وبلاگ درنگ نامه

انالله و انا الیه راجعون 

در پی خبر شوک آور و سنگین درگذشت دوست عزیز و مهربان ، دلسوز خوانسار و خوانساری ، فعال فضای مجازی ، رفیق و دلسوز جوانان شهر و مدیر وبلاگ نگاه و نشان : شهید اسدلله اورعی ( داش اسدلله عزیز ) ، این ضایعه بزرگ را به تمام فعالان فضای مجازی و عموم مردم خوانسار تسلیت گفته و از خداوند منان خواستار علو درجات برای این شهید بزرگوار هستیم .

امیدواریم بتوانیم ذره ای هم که شده ادامه دهنده ی راه این عزیز تازه سفر کرده باشیم .

داش اسدلله قرار بود حالا حالاها باهم باشیم . خوشحال بودم از روزهایی که قراره با هم کار کنیم ولی انگار شما فقط خواستین راه رو به ما نشان بدیند و عجله داشتین برای رفتن . رفتنی به سوی معبود و ....

دلم تنگ نظرات کامل و با کیفیتتون که همیشه قوت قلب و انگیزه دهنده ی ما بوده خیلی خیلی تنگ شده ...

============

وبلاگ خوانسار شهر من

مروز صبح خبری به دستم رسید که تنم به لرزه افتاد . امروز صبح متوجه شدم که (( نگاه و نشان )) صبح دیگری را تجربه نکرد . امروز فرزند دیگری از انقلاب چشم از جهان فروبست . امروز یکی از بهترین دوستان فضای مجازی پرکشید . امروز یکی دیگر از اسطوره های گذشت و فداکاری از پیش ما رفت .....

امروز دوستی را از دست دادم که برای در کنارش بودن برنامه ها داشتم . برای آموختن ایثار و ازخود گذشتگی از او ، صابون ها به دل خود مالیده بودم .....

نمیتوانم چیزی بگویم چون امروز احساس کردم بخشی از وجودم را از دست دادم .....

جانباز بزرگوار (( اسدالله اورعی )) ، دوست عزیز و گرامی مان و صاحب وبلاگ (( نگاه و نشان )) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .

روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد

===========

سنتوری

نگاه آسمانی پر کشید

گاهی وقتا سکوت همه ناگفته های ما رو از تو چشمامون به سادگی فریاد می زنه

به احــــترام عـــشق یـــــک دقـــــیقه ســـــکوت

رها کن این پرنده به آسمون پریده رو
برو
رها کن این تولد به انتها رسیده رو
برو

=========

خطم خالی

عمو عسداله هم رفت. به همین سادگی، و چه ناباورانه رفت.

جا مانده ای بود از غافله مردان دفاع. جانبازی بود از جنس مردان غیرت.

شهید اسداله اورعی دو، سه سالی بود که جدای از شرایط سنی و جسمی خودشو با جوانان شهرش همراه کرده بود. از همون آغاز وبلاگ نویسی با صمیمیت و سادگی شروع کرد. خیلی زود با جوانان امروزی خو گرفت و فهمید که باید از راه امروز(اینترنت) با اونا همراه شد. چیزی که هنوز خیلی از بزرگان و سروران ما نمی دونند. شیرینی گفتار و سادگی کلامش باعث شیفتگی دوستان مجازیش شده بود. دیگه کسی اونو آقای اورعی صدا نمی زد. حالا دیگه شده بود "حج عسداله"، "داش عسداله" و "عام عسداله" وبلاگ نویسان. و داش عسداله چه بزرگوارانه و با خوشرویی این اسامی رو پذیرفته بود و هیچگاه نگفت که "من مهندسم". 

تا قبل از آشنایی با عمو عسداله با ایثارگری جز پدرم ارتباط صمیمی نداشتم. ضمن احترام به همه ایثارگران دفاع مقدس، اونا رو جدای از نسل امروز و برقراری ارتباط رو امری محال می دونستم. اما با ورود حاج عسداله به جمع وبلاگ نویسان فهمیدم که همه چیز ممکنه. از همون اول با صفا و صمیمیت وارد شد. همه رو مجذوب خودش کرد. با صبر و حوصله جواب همه رو می داد و در بحث ها حضور فعال داشت. با شوخ طبعی و گویش شیرین خونساری خودشو در دل همه جا کرده بود.

همین دو هفته پیش بود در جواب کامتی که گفته بودم: "... حالا ما کی خدمت برسیم برای زیارتتون؟" با کلام خاص خودش جواب داد: "هر وخت که من نیستم ....حتما بیا باخونواده http://www.blogfa.com/cmt/images/20.gif......ادرس بدم یا خودتون بلدین .....نارمک ...اسداله اورعی ....0912498 "

اون روز نمی دونستم که عمو عسداله داره آماده سفر میشه. با مهدی حاجی زکی تماس گرفتم و قرار شد در اولین سفرش به تهران هماهنگ کنیم و بریم خونه عمو. ولی انگار حرف حرف خودش بود، "هر وخت که من نیستم". یعنی می دونست به زودی قراره بین ما نباشه و ما میریم دیدنش؟ آخه حاجی جون چطور میشه اومد خونه شما وقتی خودت نیستی؟! ... .

عمو عسداله شوخی شوخی حرفتو زدی و رفتی، قبل از اینکه مهمونات بیاند. باشه عیبی نداره. حالا ما موندیم این همه یادگاری از تو. حالا دو روزه که داریم میائیم توی وبلاگت و خودت نیستی که جواب بدی. می دونم خونه هم که بیائیم بدون تو صفایی نداره.

نمی دونم چی بین تو و همرزمان شهیدت در یادواره شهدا گذشت که با این عجله بار سفر بستی. بنازم اون عهد و وفایی که بین شما بود. شاید دیر اومدند ولی بالاخره اومدند و هواییت کردند. شاید قرار بوده تو وسیله ای بشی برای ارتباط این دو نسل. نسل جوانان کربلایی و جوانان اینترنتی. و چه خوب این فاصله رو پر کردی و پیوندی ابدی به جا گذاشتی.

راستی عمو خوب جایی رفتی. خوش به حالت. ما هم دیر یا زود میائیم. فقط یه لطفی کن. به حرمت رفاقت و همکلامی این چند ساله، هوای مارو هم اون بالاها داشته باش. حواست باشه اونجا دیگه مارو قال نذاریا.

خداحافظ رفیق.

وبلاگ حرف های همشهری

رفتی که بازگردی و تا ما با خبر شدیم

ای پیشتاز قافله بی همسفر شدیم

ای دوست، ای عزیز، رهایی مبارکت

از همرهان خسته جدایی مبارکت

نگاه و نشان خاموش شد.

مدیر وبلاگ نگاه و نشان در جوار دوستانش آرام گرفت.

اینها نمونه هایی از پیامک های تکان دهنده امروز بود. 

اسداله اورعی را با همان نام دوست داشتنی نگاه و نشان در فضای مجازی می شناختیم . در قسمت نظرها خیلی فعالانه و با انگیزه حضور داشت و با قلمی ساده و متن هایی طولانی بهمون سر میزد. 

هرچند ساکن خوانسار نبود ولی این شهر را دوست داشت و بعضا با زبان شیرین خوانساری برامون نظر میگذاشت و در مورد مشکلات و موضوعات مطرح شده تحقیق و مطالعه می کرد.

دوست داشتم او را در سفر اخیرش به خوانسار و شرکت در مراسم یادبود دوستانش ببینم ولی چه حیف که آن شب در خوانسار نبودم. و باز هم مصداق شعر بیا تا قدر یکدیگر بدانیم شدیم.

بهرحال روح بلندش پر کشید و در کنار همرزمان شهیدش آرام گرفت. 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

تصاویر تشییع جنازه شهید اسداله اورعی( منبع سایت خوانسار نیوز)


Asad (17)

Asad (15)

Asad (4)

Asad (3)


۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۳۰
محله پایتخت