خاطره ای از تابستان 1363 در خط مقدم پاسگاه زید عراق در منطقه شلمچه
تابستان سال 1363 در خط مقدم پاسگاه زید بودیم. به واسطه رها کردن آب توسط عراق در خطوط دفاعی خاکریزهای دفاعی حدود 50 متر به عقب منتقل شد. سنگرهای نگهبانی در همان خاکریزی قرار داشت که قبل از آب گرفتگی پشت آن مستقر بودیم. سنگرهای استراحت پشت خاکریز دوم بود. بین دو خاکریز دریاچه ای از آب تشکیل شده بود که برای رفت و آمد بین خط نگهبانی و خط استراحت پل های شناوری روی آن تعبیه شده بود. بعضی وقت ها به دلیل گرمای شدید هوا وسط روز شنا می کردیم. بعد از ظهر یک روز گرم بعد از پایان نگهبانی تصمیم گرفتم به آب بزنم. با لباس پریدم وسط آب. چند دقیقه ای از ورودم به آب نگذشته بود و در حال لذت بردن از خنکی آب سوت وحشتناکی مرا غافلگیر کرد. هیچ کاری نمی توانستم انجام بدهم. موج آب به حدی شدید به صورتم خورد که تمام صورتم قرمز و داغ شده بود. بعد از خارج شدن از شوک متوجه شدم خمپاره ای به فاصله دو سه متری من فرود آمده بود ولی منفجر نشده بود. آری آن روز عمر من تمام نشده بود. چون اگر خمپاره منفجر شده بود تکه تکه می شدم/
افراد حاضر در عکس از راست: شهید مجید علایی، جانباز محمد بهرامی فر، شهید حسین تائبی، شهید مهدی شبانی و شهید جمشید خراسانی