شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید محسن رضایی» ثبت شده است

پس از انتشار خاطره ای از شهید عزیز احمدحافظی برادر جانباز ابراهیم غضنفری این خاطره را در خصوص عملیات والفجر 2 برایمان فرستاده است. ضمن تشکر از ایشان این خاطره را منتشر می کنیم:

شهید حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر 14 امام حسین در سال 1362 در عملیات خیبر دستش و در 8 اسفند سال 1365 در عملیات کربلای 5 تمام وجودش به سوی معبود پرواز کرد

سلام : میخواستم خاطرات عملیات عملیات والفجر 2 را در یک فرصت مناسب مفصلا ارسال نمایم اما چون نام و یاد شهید بزرگوار احمد  حافظی به میان آمد این حقیر نیز به نوبه خودم نسبت به ایشان عرض ارادتی کرده باشم : 
 ایشان ( شهید احمد حافظی )به من و شهید محمود عزیزی نیز قول داده بود که وقتی به مرخصی رفتیم من و شهید محمود عزیزی  را به روستای رحمت آباد نزد پدر خدا بیامرزش ببرد تا کت های آماده را  پرو کنیم اگر اندازه بود آنها را برداریم و اگر اندازه نبود پدرش اندازه های ما را بگیرد و مشغول دوخت آنها شود البته احمد موضوع شغل پدر خدا بیامرزش را خیلی با آب و تاب فراوان وصف میکرد و با مهارت میگفت  چون شما دو نفر با بقیه متفاوت هستید ( از نظر جسته هم لاغر بودیم و هم قد کوتاهی داشتیم )و اسرار داشت چون کت های ساخت پدرم متفاوت میباشد میبایستی حتما حضوری باشد ...........
از سمت راست: جانباز محمد بهرامی فر، شهید محسن رضایی، ابراهیم غضنفری و شهید حسین کاظمی

عملیات والفجر 2 شروع شده بود  گردان ما در سنندج در پادگان محمد رسول الله مستقر بود. به ما اعلام شده بود گردانمان در عملیات شرکت نخواهد کرد و ما آماده شده بودیم به مرخصی برویم روحیه  بسیار نا مساعدی داشتیم چون لشگر امام حسین در آن عملیات شرکت نداشت . تجهیزات نظامی انفرادی را تحویل دادیم و ساکهای شخصی را تحویل گرفتیم سوار بر اتوبوسها شدیم آماده حرکت بسمت موقعیت ننه

 شهید مرتضی حبیبی نفر پنجم ایستاده از چپ
بناگاه پیکی سر رسید و اعلام کرد همه نیروها از اتوبوسها پیاده شوند و اسلحه و مهمات تحویل بگیرند و آماده یک ماموریت جدید بشوند ولوله و شور و اشتیاقی بین بچه ها افتاد همه پیاده شدیم ساکها را تحویل دادیم و اسلحه و مهمات تحویل گرفتیم و ..................بسمت فرودگاه سنندج رفتیم گردان را با سه فروند هواپیما C130 ارتش بطرف شمال شرق یعنی ارومیه فرستادند( البته از زمان خروج از پادگان محمد رسول الله تا سوار شدن به هواپیما و رسیدن به پادگان جلدیان پیرانشهر ماجرای مفصلی دارد ..) گردان را به پادگان جلدیان پیرانشهر بردند و بعد مدتی مجددا گردان را آماده باش زدند و سریعا ما را سوار بر بالگردهایی که از قبل آماده بودند کردند . ( هر بالگرد حدود 14 نفر ظرفیت داشت )  بالگردها تاعمق خاک دشمن به پرواز درآمدند تا اینکه به منطقه مورد نظر رسیدیم البته نه به این سادگی و راحتی چون بالگردها میبایست از خط مقدم جبهه دشمن عبور میکردند که بواسطه همین عبور 2 فروند از بالگرهای ما مورد اثابت قرار گرفتند که متاسفانه یکی از انها سقوط کرد و تمامی رزمندگان مستقر در آن بشهادت رسیدند و بالگرد دیگر که چند نفر از رزمندگان خوانساری نیز در آن بودند از جمله شهید بزرگوار مرتضی حبیبی که اتفاقا یکی از تیرهای دشمن بدست ایشان اصابت میکند و ایشان مجرح میشوند و بالگرد مجبور میشود بعقب برگردد ... بقیه بالگردها یکی یکی به محل مورد نظر میرسند  اما فرصت و امکان فرود وجود ندارد لذا نیروها را از فاصله 2 الی 2.5 متری زمین تخلیه میکنند و ما درحقیقت هلی برد شدیم . قابل توجه اینه سردار شهید بزرگوار سر لشکر حاج حسین خرازی همراه ما بود زمانی که ما هلی برد شدیم دشمن متوجه حضور ماشده بود و مرتب از اطراف بسمت ما با سلاحهای مختلف شلیک میکرد در همین اثنا گلوله خمپاره ای در نزدیکیهای ما به زمین اصابت نمود ومن باحالتی شبیه گربه قرار گرفتم شهید حاج حسین خرازی که نزدیک من بود و داشت مرتب میخندید گفت برادر چرا به این حالت قرار گرفتی و من در جواب ایشان گفتم خواستم ترکش به من اصابت نکند ایشان 2 نکته اساسی به من یاد آور شدند نکته اول اینکه اولا بطرز صحیح روی زمین دراز بکش و از خودت محافظت کن و ثانیا بدان هر تیر یا ترکشی که از سلاح ازاد میشود  ماموریتی دارد اگر قرار باشد به تو اصابت بکند ماموریت خود را انجام خواهد داد.. تا اینکه چند لحظه بعد دو مرتبه گلوله ای در اطراف به زمین اصابت کرد از قضا من بی خیال شده و همینطور نشسته بودم که ناگهان احساس کردم روی قلبم داغ شده و درد شدیدی سینه ام را فراگرفت و احساس کردم ترکش به سینه ام اصابت نموده و به قلبم آسیب رسانده عرق سردی روی پیشانیم نشست و تا حدودی فشارم افتاد دستم را روی قلبم گرفتم تا ببینم خون می آید یا نه که متاسفانه چیزی احساس نکردم پس اطمینان پیداکردم زخمی نشده ام چون ترکش قبل از اینک به بدن من اصابت کند به قرآنی که در جیبم بود اصابت کرده بود و قران مانع آن شده بود ترکش به بدن من فرو رود ( خلاصه کلام اینکه به من فهماند که بابا تو لیاقت شهادت که هیچ لیاقت زخمی شدن هم نداری ) کلام زیبا و پر معنای شهید خرازی برای من معنی دار شد که تیر و ترکشها ماموریت دارند . بگذریم ...
ایستاده از راست: شهید احمد حافظی، شهید مجید علایی، ابراهیم غضنفری، مسعود اسدی، شهید محمد مهدوی، شهید محسن فیروزی
نشسته از راست: شهید مسعود کامرانی، محمد رضا فاطمی نیا و شهید حبیب اله صالحیان

به ما دستور دادند در دامنه همان کوهی که با بالگردها هلی برد شده بودیم پرداکنده شویم تا هوا تاریک شود مشغول کندن زمین شدیم تا جان پناهی برای خودمان درست کنیم من و شهیدان بزرگوار محسن رضایی و احمد حافظی باهمدیگر سنگری تعبیه نمودیم وتا دلتان بخواهد با هم شوخی کردیم و خندیدیم وبر سر اینکه کدام یک از ما در آن جای گور مانند وسط بنشیند بلاخره توافق شد ( زورکی ) این حقیر وسط بنشینم کلی باهم صبحت کردیم  یادم نمیرود شهید محسن رضایی گهگاهی سیگار میکشید گفت اجازه بدهید آخرین سیگار خودم را بکشم هوا تاریک شده بود نماز مغرب و عشا را بجا آوردیم و مدتی را بخواب رفتیم در آن تاریکی ظلمانی وقت عملیات سررسیده بود لذا مسئولین یکی یکی بچه ها را از داخل سنگرها و کنار بوته های گون اطراف پیدا کرده و بیدار کردند.بواسطه اینکه مجبور بودیم قبل از عملیات پراکنده باشیم مسئولین گردان نتوانستند همه گردان را جمع آوری نمایند . این شد که گردان راهی اجرای عملیات شد . و این دو بزرگوار و تعدادی دیگر از دوستان در آن عملیات غرور آفرین بشهادت رسیدند ( البته توصیه میکنم دوستان عزیزم را به مطالعه کتابی  بنام  : تپه برهانی : که خاطرات و شرح حال همین عملیات و گردان های یازهرا (س) و امام حسین (ع) است ) والسلام . اگر عمری باقی بود شرح کامل وخاطرات این عملیات در فرصتهای بعدی تقدیم میکنم . روح امام و همه شهدا علی الخصوص شهدای عملیات والفجر 2 علی الخصوص شهیدان احمد حافظی و محسن رضایی  و همچنین سلامتی مقام معظم رهبری با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (ص)
از چپ به راست: ابوالفضل کامران، شهید احمد حافظی، شهید محمود عزیزی، ابراهیم غضنفری و ناشناس
۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۴۹
محله پایتخت