بیست و ششمین سال عروج ملکوتی شهید محمود عزیزی را گرامی می داریم. این شهید والامقام در روز 16 مرداد سال 1366 در خط مقدم شلمچه به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید محمود عزیزی
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نائب برحقش امام خمینی روحی له الفداء و با درود و سلام بر خانواده معظم
شهداء – اسراء – مفقودین و جانبازان انقلاب خونبار اسلامیمان وبا سلام بر شما امت قهرمان .
من محمود عزیزی فرزند محمدصادق مسلمان (شیعه) با آگاهی تمام بریگانگی خداوند شهادت میدهم و بر این شهادت نیز پایدار میباشم که حضرت محمد(ص) فرستاده او و پیامبری بودند که با آمدن آن پیامبر دین اسلام کامل شده من نیز پیرو اسلامی هستم که از پیامبر بوسیله امامان معصوم و فقهای اسلامی به رهبرکبیر انقلاب و حضرت امام روحی له الفداء رسیده است و پیرو این رهبر وتابع این حکومت که اسلامی میباشد هستم و هرحکومت و دولتی که بخواهد با این رهبر و این حکومت مخالفت کند کافر میدانم وبا آن تا آخرین لحظه عمرم در میدان مبارزه همگام با رزمندگان مبارزه میکنم .
حقیر برحسب وظیفه چند جمله ای را به عنوان سفارش برای ملت و رزمندگان غیور و خانواده عزیز خصوصا مادر بزرگوارم بر روی کاغذ می آورم .
وصیت به مادر بزرگوار و خانواده عزیز:
مادر من با اجازه شما به مدرسه عشق یعنی جبهه رفتم پس از شما میخواهم که بعد از شهادت فرزندتان صبر را منشاء کار خویش قرار دهید ودر مصیبت از خدا رسیده تحمل بکنید امید است که انشاءالله خداوند هدیه ناقابل شما راقبول نماید .
مادر وبرادران و خواهران عزیز پیرو انقلاب و رهبر باشید که رهبری اسلام رسول الله(ص) به دست همین رهبر است .
نمازهایتان را در اول وقت بخوانید هنگام ناراحت شدن برای از دست دادن من یادی از مصائب امام حسین (ع) و انصار او بکنید و بخاطر از دست دادن من انتظاری از انقلاب نداشته باشید .
وصیت به امت قهرمان :
امید است همانگونه که از اول انقلاب تا به حال به این رهبر و این حکومت وفادار بودید وفادارتر بشوید وبا کمک خودتان جبهه ها را تقویت کنید .
خانواده های عزیز رزمندگان ، جبهه ها را میدان کشته شدن فرزندانتان نپندارید که هیچ بنده ای از دنیای مادی به عقبی نمی پیوندد مگر به اذن الله (آیه 144 سوره بقره) میفرماید : هیچکس جز به فرمان خداوند نخواهد مرد اجل هرکس در لوح قضای الهی بوقت معین ثبت شده است .
وصیت به رزمندگان عزیز:
این رهروان راه خمینی روحی له الفداء واین پیروان راه حسینی ، اینهایی که با حماسه آفرینیهایشان پشت ابرقدرتهای جنایتکار را خم کرده و پوزه متجاوز
صهیونیستی را به خاک مالیده اند ، حقیر از آنها تقاضا دارم که استوار ومقاوم در راه بمانند .
دوستان ؛ شهیدان را از یاد نبرید با رفتن به جبهه و حماسه آفرینی روی اسلام و امام و انقلاب را سفید کنند .
چند کلام دعا که انشاءالله با آمین شما عزیزان این حقیر نیز به آن آرزویی که دارم برسم :
پروردگارا ؛ معبودا ؛ چه خوش است ملاقات با تو ؛ چه زیباست محشور شدن با شعار لااله الاالله ؛ چه خوش طراوت است در بهشت با نور قرآن وارد شدن و چه جای سر بلندی است با انبیاء و اولیاء و شهداء ؛ پس خداوندا مرا در زمره این گونه افراد قرار ده .
خداوندا ؛ دوستان
شهیدم از محرم گرفته تا والفجر 8 و تا کربلای 10 همه رفتند ومرا تنها در زندان دنیا کذاشتند ،
خداوندا ؛ دوستان هم محله ، دوستانی که در پایگاه بسیج شهید باهنر پایتخت دور هم جمع می شدیم شهید فتاحیشهید افغان شهید عزیزی شهید مقیمی شهید میرباقری و شهید بختیاری همه رفتند .
خدایا ؛ هر بار که به خانه می آیم در حضور پدران و مادران و خانواده اسیران عزیز حمید و رسول احساس حقارت می کنم که فرزندان آنها از ما سبقت گرفتند ؛ پس خداوندا ما را نیز به خیل یاران پیوند ده و ما را از راهروان این عزیزان حماسه ساز قراربده .
باز هم به خانواده عزیز مخصوصا خواهرانم بگویم که بعد از شهادت من هیچگونه ناراحتی نداشته باشید وافتخار بکنید که سرور شهید شما در عالم ؛ آقا امام حسین (ع) می باشد و سالار و سید کشور اسلامیمان شهید مظلوم بهشتی ودر صدر شهدای شهرمان دو سید مظلوم و بزرگوار سید اکبر و سید سعید میرباقری میباشند .
چند تذکر در آخر وصیت نامه که مهم وجزء سفارشاتی است که حتما باید عملی شود از خانواده عزیز تقاضا مندم که اولا با شهادت من هیچگونه انتظاری از انقلاب نداشته باشند و ثانیا هیچ مزایایی از هیچ واحد و ارگان اسلامی بعد از شهادت من به شما خانواده عزیز نخواهد رسید وراضی به استفاده از مزایای تعیین شده نیستم فقط مزایای تشویقاتی که برای شما خانواده گذاشته میشود میتوانید از آن استفاده کنید و مزایایی چون زیارت مراقد متبرکه و بزرگ مانند زیارت اهل بیت که در کنار خانه خدا بخاک سپرده شده اند یا زیارت از حضرت امام ؛ فقط اینها ؛ حتی راضی نیستم در مجالس من چیزی از من گفته شود یا تعریف و تحسین از حقیر بشود ، در مجالس من شعارهای بزرگ امام حسین (ع) در روز عاشورا پخش شود چون همه چیز او رسیدن به این کمال انسانی ، که از خداوند میخواهیم آنرا قبول کند ؛ فقط بوسیله انبیاء (ص) و امامان معصوم(ع) میباشد.
در آخر از شما میخواهم که برای من شش ماه نماز و چهل و پنج روز روزه بدهید و مرا در گلستان شهداء در پیش دوستان بخاک بسپارید .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
انشاءالله
مورخه 25/2/1366 ساعت 10 شب
در تصویر بالا شهید محمود عزیزی(نفر سمت چپ زیز تابوت) در اسفند ماه سال 1365 در تشییع جنازه علی مقیمی (6 ماه قبل از شهادت)
قابل ذکر است عکس بالا مربوط به شهید مرتضی سعیدی است که در سال 1360 در تهران توسط منافقین به شهادت رسید منزل برادر و مادر گرامی ایشان در وادشت جنب مسجد صاحب الزمان می باشد.
بسمه تعالی
به اطلاع بازدید کنندگان گرامی سایت می رساند به دلیل بروز مشکلات فنی در سرور سرویس دهنده، تصاویری که توسط سایت آپلود شده بود قایل رویت نیستند. در حال پی گیری موضوع هستیم تا انشاء الله مشکلات ایجاد شده بر طرف شود.
مدیر سایت
حجتالاسلام و المسلمین حسین انصاریان در کتاب «معاشرت» که از تالیفات اوست به بیان خاطرهای پرداخته است که در پی میآید:
«از طرف یکی از دوستان که در عشق به امام زمان (عج) زبانزد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهمالسلام) چون باران بهار از دیده اشک میبارد، در دهه دوم ماه ذیحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم.
چند شبی از مجلس نورانی تبلیغ گذشته بود که یکی از دوستان روحانیام که در مشهد زندگی میکند به دیدنم آمد و به تقاضای من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد.
در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زینالعابدین (ع) بودم. روزی هنگام عصر دوست روحانیام جهت رفع خستگی به من پیشنهاد پیادهروی در بلوار کمربندی شهر را داد، خواسته او را پذیرفتم. قلم بر زمین گذارده، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم. از پیادهروی ما دو نفر چیزی نگذشته بود که جوانی همراه با ماشینی لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنی محبتآمیز از ما خواست تا مقصدی که در نظر داریم سوار ماشین شویم. دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفی دارد، خودداری کنم. من با توجه به وضع جوان که چهرهای امروزی و مناسب با وضع غربیان داشت و لباسی رنگی و آستین کوتاه بر تن او بود و نشان میداد صد در صد در فرهنگ بیگانه استحاله شده و خلاصه بیماری است که نیاز به طبیب مهربان و همنشین اثرگذار و رفیقی دلسوز و دوستی خیرخواه دارد، سوار ماشین شدم و از دوست روحانیام خواستم که او هم با من همراه شود.
دوست روحانیام در کمال بیمیلی آن هم در زمانی که رزمندگان با کرامت اسلام در جبهه جنوب و غرب مشغول جنگ با صدامیان کافر و حامیانش بودند و منافقان کوردل هم هر روز در گوشه و کنار شهرها به جان مردم آتش میزدند و خانوادهها را داغدار میکردند با ترس و لرز سوار ماشین شد. راننده از من پرسید: کجا میروید تا شما را برسانم؟ گفتم: هر کجا دلخواه توست. از جواب من خوشش آمد. پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: تهران. گفت: در این شهر چه میکنی؟ گفتم: برای دیدار و زیارت تو آمدهام. از چنین برخوردی آن هم از یک روحانی که هرگز برایش پیش نیامده بود و طبیعتا معهود هم نبود، فوقالعاده خوشحال و در ضمن بهتزده شد. به من گفت: من از وضع مالی مناسبی برخوردارم و خانهای دو طبقه دارم و در آن خانه مجرد و تنها زندگی میکنم. دوست دارم چند لحظهای در آن خانه مهمان من باشید.
رفتن به خانه او را پذیرفتم ولی دوست روحانیام که از اوضاع آشفته کشور نگران بود با اشاره و فشردن دست من از من خواست که از رفتن به خانه او چشمپوشی کنم ولی من با تکیه به لطف خدا و یاری آن منبع رحمت و بر اساس وجوب امر به معروف و نهی از منکر تصمیمم به رفتن خانه او قطعی بود.
به خانه رسیدیم، ما را به اطاق پذیراییاش راهنمایی کرد. چهار دیوار اتاق از
انواع عکسهای مستهجن و تابلوهای سکس و عکس انواع زنان هنرپیشه نیمهعریان غربی پر
بود.
دوست روحانیام که برخوردار از تقدس و تقوا بود معترضانه به من گفت: این چه دوزخی است که به آن وارد شدهایم؟ در این اطاق جز اینکه چشم به زمین بدوزیم یا دیده بر هم نهیم چارهای هست؟! به او گفتم حوصله کن، استقامت ورز، شاید سفر به این شهر از نظر اراده حق به این خاطر بوده که ما با این جوان آشنا شویم و ساعاتی با او همنشین و دوست گردیم تا از این منجلاب فساد به خواست خدا که به همه بندگانش مهربان است و درب توبه را به روی همه گناهکاران باز گذاشته است نجات پیدا کند؛ همچنانکه در دعاست: «أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبادِکَ بَاباً إِلی عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، فَقُلْتَ : تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ - پروردگارا! تو کسی هستی که دری را برای بندگانت به سوی عفو و چشمپوشیات باز کردهای و نام آن را توبه گذاردهای، پس فرمودهای: همه به سوی خدا بازگردید، بازگشتی خالصانه. در نهایت برای کسی که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه عذر و بهانهای خواهد بود؟»
جوان پس از چند لحظه وارد اتاق پذیرایی شد و پس از خوشآمد گفتن با قیافهای جدی و گفتاری محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر (ص) است لحاظ کند و در بیخبری کامل از وضع ما دو نفر و بدون هیچ شرم و حیایی و به خیال اینکه ما هم مانند خود او در بیقیدی و بیمهاری به سر میبریم، گفت: مشروب ناب خارجی در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانی در بساطم موجود است. تا چای و میوه میل کنید هر کدام را میخواهید برای شما حاضر کنم!
او با این پیشنهاد به طور جدی فکر میکرد که بهترین نوع پذیرایی از دو دوست جدیدش گر چه روحانی هستند باید به این صورت باشد. به مغرب شرعی یک ساعت مانده بود. به او گفتم دوست مهربانم، من در ابتدای شب با دوستی بسیار عزیز و رفیقی با کرامت و یاری مهربان ملاقات دارم که او به شدت از مشروبات الکلی و مواد مخدر متنفر است. چنانچه بوی مشروب یا بوی مواد مخدر از من استشمام کند میترسم برای همیشه از من جدا شود و از دست دادن او برای من حادثهای غیر قابل جبران است و فراقش برای من قابل تحمل نیست. تو مرا به خاطر محبوب و معشوقم از این برنامه معذور بدار. او هم با کمال مهربانی پذیرفت و بنا شد با چای و میوه از ما پذیرایی کند.
دوست روحانیام با اشاره دست و چشم از من خواست از خوردن میوه و چای خودداری کنم. به او آهسته گفتم: به اندازهای که استفاده میکنیم خمسش را میپردازیم تا جای شبهه نباشد.
جوان نزدیک مغرب به من گفت: با دوستت در کدام نقطه شهر وعده داری؟ گفتم: کنار مسجد جامع نیشابور. گفت: من شما را به محل وعده میرسانم.
هنگامی که کنار مسجد توقف کرد و با ما پیاده شد، پرسید: دوستت آمده یا نه؟ گفتم: آری، محبوبم حاضر است. گفت: او را هم به من نشان بده. گفتم: محبوبم خداست که وقت اذان به وسیله نماز با او قرار ملاقات دارم و این وقت قرار ملاقات است که آمدهام.
جوان فوقالعاده یکه خورد. سر به گریبان فرو برد و شرمسار شد. به او گفتم: آری، او محبوب من است که به شدت از مشروب و مواد مخدر و قمار و رابطه نامشروع و مال حرام متنفر است و من حاضر نیستم با آلوده شدن به این امور با من ترک رابطه کند. جوان گفت: من در آن خانه هیچ شبی را بدون مشروب و مواد مخدر و گوش دادن به انواع نوارها و دیدن انواع فیلمهای مبتذل نگذراندهام ولی با این برخورد تو از الان تصمیم گرفتم که همه این امور را ترک کنم اما از تو میخواهم که فردا را با من بگذرانی. پیشنهادش را پذیرفتم و ساعت 10 صبح فردا را کنار مسجد جامع با او وعده ملاقات گذاشتم.
ساعت 10 آمد، من و دوستم را به چند زیارتگاه شهر از جمله قدمگاه برد و درخواست داشت شب را با من باشد. از حسن اتفاق پیشنهاد او مصادف با شب جمعه بود و از طرف مجلسی که سخنرانی داشتم مردم به حضور در جلسه دعای کمیل دعوت شده بودند و او نمیدانست من در شهر منبر میروم. آدرس جلسه را به او دادم. پیش از شروع دعای کمیل به جلسه آمد. از کثرت جمعیت راه ورود به مجلس نبود. به او اشاره کردم نزد من آمد. او را به طرف قبله نزد خود نشاندم. تمام چراغها را خاموش کردند و در تاریکی مطلق، دعای کمیل را خواندم. آتش عجیبی از حال و قال و گریه و سوز در مجلس بود. پس از پایان دعای کمیل دیدم دو چشم آن جوان از کثرت گریه و شدت اشک ریختن چون دو کاسه خون است. به او گفتم: خدا همه گناهانت را بخشید. زندگی پاکی را شروع کن و سپس با او خداحافظی کردم و همان شب از نیشابور خارج شدم.
تا سه سال از او خبر نداشتم. در سفری به مشهد مقدس به دیدار دوست روحانیام نائل شدم که گفت: شبی در حرم مطهر امام رضا (ع) آن جوان را دیدم، جویای حال شما شد. گفتم در تهران به سر میبرد. یادی از آن سفر پرمعنویت کرد و گفت توبه واقعی کردم و از نیشابور برای زندگی به مشهد آمدم و در اینجا با شفاعت امام رضا (ع) همسری مومن نصیب من شد که در هدایت و بیداری بیشتر من اثر مطلوبی داشت!
آری، یک ساعت همنشینی سالم و رفاقت مطلوب و دوستی صحیح و معاشرتی که اندکی از حقایق عرشیه و معارف الهیه را به گمراهی انتقال میدهد، با چنین نتیجه مثبتی روبهرو میشود.
بنابراین دوستی با گمراهان و فاسقان و فاجران اگر بر انسان آثار منفی گذارد و آدمی را در گردونه و خلق و خوی آنان اندازد، از نظر اسلام حرام و اگر انسان دارای مصونیت ایمانی باشد، دوستی با آنان برای هدایتشان و قرار دادنشان در صراط مستقیم حق، لازم و بلکه بر پایه وجوب امر به معروف و نهی از منکر واجب است.»
به نقل از رسا
سایت پاتخت هاما، این موفقیت را به این نوجوان کوشای خوانساری و خانواده ایشان تبریک عرض می نماید.
به عنوان یک سایت خوانساری خوشحالیم از این که پس از انتشار شهدای سید شهر اکنون در روزهای پایانی ماه پر فیض و برکت رمضان این خبر خوب را در مورد یک جوان کوشا و توانا منتشر می کنیم.
به گزارش انتخاب به نقل از مهر، اگر به مراسم تنفیذ رئیس جمهور منتخب ملت در سال های 76 و 84 رجوع کنید، ملاحظه خواهیم کرد که رئیس جمهور پیشین متن حکم تنفیذ ریاست جمهوری رئیس جمهور منتخب که از سوی رهبر معظم انقلاب نوشته شده است را قرائت می کند، اما امسال شاهد رویداد جدیدی در مراسم تنفیذ بودیم.
عصر امروز محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین، حکم تنفیذ حسن روحانی رئیس جمهور یازدهم را قرائت نکرد بلکه این وظیفه بر عهده حجت الاسلام محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری گذاشته شد.
اگرچه حجت الاسلام محمدی گلپایگانی در سال های 80 و 88 هم حکم تنفیذ ریاست جمهوری، روسای جمهور را قرائت کرده است، اما سنت مرسوم در روی کار آمدن روسای جمهور جدید این بوده است که رئیس جمهور قبلی، متن حکم تنفیذ برای رئیس جمهور جدید را قرائت کند.
پیشتر در سال 76 و 84 به ترتیب آیت الله هاشمی رفسنجانی، حکم تنفیذ ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و خاتمی نیز حکم تنفیذ ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را قرائت کردند و حتی در سال 76 هاشمی رفسنجانی پیش از قرائت حکم تنفیذ، دقایقی را به سخنرانی پرداخت.
احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور پیشین جمهوری اسلامی ایران امروز فقط میهمان مراسم تنفیذ بود و نه تنها سخنرانی نکرد بلکه وظیفه ای برای قرائت پیام رهبر معظم انقلاب برعهده نداشت.
حقیقت امر این است که ضمن احترامی که برای رای مردم در دو انتخابات گذشته قائلم ولی از عملکرد آقای احمدی نژاد در 8 سال گذشته رضایت ندارم. بحث تورم، بیکاری، بداخلاقی و ... در 8 سال گذشته به حدی آزار دهنده بوده که حقیر امشب خیلی خوشحالم که دوره آحمدی نژاد تمام می شود. آقای دکتر احمد توکلی در مصاحبه با یکی از سایت ها که در سایت انتخاب نیز منتشر شده به عنوان یک اصول گرا که هم در سال 1384 و هم در سال 1388 به احمدی نژاد رای داده گفته مطمئنم که احمدی نژاد دیگر در تاریخ تکرار نخواهد شد ایشان جمله جالبی گفته که ذکر آن خالی از لطف نیست" در این چند سال مردم ناله می کردند و اصول گرایان ماله می کشیدند" به هر حال ضمن تبریک شروع ریاست جمهوری آقای روحانی امیدوارم 4 سال دیگر از این انتخابمان خوشحال باشیم نه این که لحظه شماری کنیم که فردی بیاید و ....
این هم عکسی از چشمه گلستان کوه خوانسار در گرمای تابستان
۱- روزه چیست؟
روزه ((Fast به معنای کم خوردن نیست ، بلکه به معنای خودداری از خوردن، آشامیدن ، داشتن روابط جنسی، سخن گفتن و بالاخره پرهیز از کار کردن در فرهنگ های مختلف به نام " روزه داری" شده است.
در میان بومیان استرالیا بر هر زنی واجب بوده که پس از فوت شوهرش به تناسب از چند روز تا یک سال روزه بگیرد و سخن نگوید. روزه در دیانت یهود قبل از مسیحیت بود چنانچه حضرت مریم نیز بر طبق آیات نذر می نماید روزه بگیرد و با احدی سخن نگوید.
صائبی ها و مانویان و مسیحیان از بعضی خوردنی ها اجتناب می کنند و ما مسلمانان از خوردن و آشامیدن خودداری می کنیم. و دستورات دیگری نیز در این رابطه هست که البته با منع از خوردن همین مقدار ماده غذایی که امعاء و احشاء را به فعالیت وادار می نماید، هدف از روزه حاصل نمی شود.
۲- زمان روزه داری در قرآن کریم چیست؟
قرآن کریم آغاز روزه داری مسلمانان را از زمان بازشناخته شدن رشته های سیاه و سفید آسمانی از یکدیگر تعریف می کند.
مسلمانان در آن زمان ساعت نداشتند و به همین علت بهترین شناسایی شروع وقت روزه داری نظر انداختن به آسمان ها بوده .
در حقیقت تعیین زمان روزه یکی از هزاران معجزه ای است که توسط قرآن مطرح شده است.
طرز طلوع و غروب خورشید در مناطق استوایی چنان است که از وسط آسمان می گذرد و هر چه به دو قطب نزدیکتر می شویم. خوشید زاویه نشین تر می شود و از گوشه ها عبور می کند و در مکانهایی وجود دارند که با یک چشمک زدن خورشید و سوسو کردن نور و در حقیقت پیدایش نوارهای سفید و روشن متمایز از سیاه، می توان شب و روز را از یکدیگر باز شناخت و در حقیقت تعیین وقت قرآن را به عنوان اعجاز پذیرفت( تمیز خطوط نورانی خورشید از تاریکی های شب در تمام نقاط مسکونی کره زمین، امکان پذیر و بهترین وسیله شناسایی است) طول روزه مسلمانان از طلوع اولین اشعه خورشید تا غروب آخرین شعاع آن است و بدین ترتیب در کشورهایی که بین خط استوا تا مدارهای ۶۷ درجه عرض جغرافیایی شمالی و جنوبی تقریباً واقعند، تشخیص زمان آغاز و هنگام پایان روزه داری آسان بوده و اگر کسانی باشند که در اراضی بین ۶۹ درجه تا قطبین واقعند بر حسب آنچه فقها اظهار داشته اند می توانند تقسیمات متعادلی بمنظور فوق بنمایند بدین ترتیب:
وقت روزه داری مسلمانان از طلوع فجر صادق تا مغرب شرعی بوده و تشخیص ایندو زمان یعنی آغاز و پایان آن برای همه و حتی کسانیکه حس تشخیص شان ضعیف است آسان می باشد.
۳- چرا سی روز روزه می گیریم ؟
سالی چند روز روزه شدن و گاهی در یک ماه یک یا چند روز را انتخاب کردن مدت روزه داری است که امروز جهانیان هر کدام به نحوی آنرا پذیرفته اند.
در بین مسلمانان روزه واجب هر ساله در انحصار ماه رمضان است که تقریباً سی روز می شود.
بندیکت (Benedict) دانشمند فیزیولوژی یک دوره روزه را سی و یک روز دانسته می گوید در این مدت در ترکیب خون هیچگونه اختلاطی بهم نرسیده و آن نوری که در بعضی از روزه داران دیده می شود یک حالت جوانی و نشاطی است که برای روزه داران رخ می دهد.
دکتر ژان فروموزان(Jean Fromosan) می گوید ذخایر کلیکوژن کبدی و پروتئین خون و ذخیره چربی که در مرد سی درصد و در زن بیست درصد است برای یک ماه بدن کافی است.
دکتر الکسیس کارل(۲۲۲ انسان وجود ناشناخته) در باره روزه مطالبی دارد تا آنجا که می گوید با روزه داری قند خون در کبد میریزد و چربیهائی که در زیر پوست ذخیره شده اند و پروتئین های عضلات و غدد و سلولهای کبدی آزاد می شوند و به صرف تغذیه می رسند که چون با سخن ژان فروموزان که گفت بعضی عناصر ذخیره ای بدن برای سی روز کافیست در کنار یکدیگر قرار داده شود نتیجه می گیریم که در ظرف مدت یک ماه روزه داری آدمی دارنده یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده از قید و بند سموم و کهنه هاست. بعلاوه نباید اثر فاصله هلال تا محاق و ماه را که قریب ۳۰ روز می شود فراموش نمود یعنی گردش آسمانها نیز مدت روزه داری را سی روز اعلام داشته و می دارند.
کسانی دیگر نیز از متخصصین هستند که ذخائر بدنی را برای سی روزه روزه داری مناسب و کافی دانسته اند و می دانیم اولین روز پس از ماه روزه یعنی روز اول شوال را نمی توان روزه گرفت و آنرا حرام شمرده اند، این مسئله برای یکنواخت بودن مسلمانان و تشویق آنها است در اینکه باید هماهنگ و در یک صف بوده و برای حفظ حدود و ثغور دستورات اسلامی کوشا باشد.
۴- تنفس ، تازه کردن هواست، روزه ، تازه کردن غذاست
هماهنگونه که تنفس عمیق یکنوع تازه کردن هوای در ریه هاست روزه نیز یک تازه کردن مواد غذایی در بدن می باشد.
تنفس عمیق برای شستشوی هوای داخل بدن و روزه برای شستشوی الکترولیت ها و عصاره های غذائی بین بافتی است.
آدمی هر دقیقه ۱۶ نفس می کشد هر تنفس یک دم و یک بازدم معمولی دارد که شمارش، نوع و مقدارهوائی که وارد و خارج می گردد معین بوده و خود کار انجام می گیرد ولی تنفس عمیق یک دم و بازدم شدیدتری است که طبق دستورات بهداشتی بجای آورده می شود.
بهداشت اجازه نمی دهد برای تنفس عمیق جز از هوای لطیف و نظیف استفاده کرد به همین ترتیب با یک جمله" مسلمان در ماه رمضان مهمان خداست" آوردن غذای ناسازگار و مسموم کننده و غیر حلال را بر سر سفره چنین میزبانی ممنوع ساخته است.
نه آنکه در بقیه سال خوردن غذای حرام و ناسازگار اشکالی نداشته باشد بلکه مقصود اینست، چون یکی از خواص روزه دفع سموم است در این ماه مراقبت بیشتری باید نمود که از جذب مجدد سموم جلوگیری بعمل آید. و در واقع ماه رمضان ماه تمرین و آزمایش برای انتخاب سفره ای سازگار در سراسر سال است. سفره ای که میزبانش" خداست" و میهمانش نباید بر آن مسموم گردد.
تنفس عمیق از هوای لطیف وبازدم هوای آلوده است که تکرار آن سبب می شود به طور کلی همه ریه ها بلکه سراسر بدن تصفیه گردد به همین طریق روزه های متوالی نیز موجب خروج کلیه سموم از مجاری و فواصل بین سلولی وبافت ها می گردد.
اولین تنفس عمیق سبب می شود نزدیک به دو لیتر هوا که ۵/۱ لیتر بیش تر از هوای دم عادی است بنام هوای تکمیلی وارد ریتین گردد و در بازدم شدید و عمیق باز ۵/۳ لیتر هوا که مجموعه ای از بازدم عادی و هوای اندوخته است بنام ظرفیت حیاتی از دهان خارج می شود و چون در بازدم بسیار عمیق هم شش ها نمی توانند کاملاً روی هم جمع شوند لذا حدود یک لیتر هوا به نام هوای همیشگی در ریه ها باقی می ماند، اینک باز برای تصفیه باقیمانده یک تنفس عمیق دیگر دستور داده می شود که می توان حساب کرد پس از چند مرتبه ، هوای داخل ریه ها کاملاً نزدیک به هوای تازه خواهد بود. روزه نیز به همین نحو است که روز اول مقداری از تمام اندوخته های اضافی که بسیاری از آنها برای اعضا مسمومیت نسبی دارد از بدن خارج می شود و جای آنها را جذب شده های تازه می گیرد و به همین نحو چنانچه خواهیم گفت با تکرار روزه گویا منبع آبی را که راکد بوده هر روز مقداری از آن را برداریم و آب پاکیزه بجای آن بریزیم تا اینکه به طور قطع یک ماه بگذرد پس از این مدت بدن غوطه ور در آبها و الکترولیت ها و عناصر تازه ای خواهد بود.
۵- یک بحث جالب علمی در مورد روزه
بفرمائید سه لیوان مایع برای خوردن بیاورند . سه لیوان موجود آب آشامیدنی، آب هندوانه و شیرگاو است- به عبارتی مایعات جدا شده از جماد- نبات- حیوان.
ساختمان شیر( آب حیوان) نزدیکتر و سازگارتر به بدن است و در درجه دوم آب گیاه و آخر آب آشامیدنی.
آب قسمت اعظم هر سه را تشکیل می دهد و پس از خوردن باید آب زیادی به صورت ادرار و غیره دفع گردد اما:
آب سنگ ( آب آشامیدنی ) پس از چند روز( شاید ۱۲ روز) خارج می شود آب گیاه بیشتر و باز آب حیوان زیادتر، بدین معنی که آب شکاف سنگ ها جذب و وارد خون و سرانجام بین انساج و بافت ها قرار گرفته آب موجود و ذخیره ۱۲ روز قبل را خارج می سازد.
ذرات رادیو اکتیو به غذائی افزودند و به کیفیت هضم و جذب ودفع آن با دنبال کردن ذرات وقوف حاصل کردند.
برای روشن شدن مطلب و اینکه مقصود ما از بحث چیست تحت عنوان مطالعات متابولیسمی شرحی داده می شود!
(Metabolism – Studies) ( مطالعات متابولیسمی):
آنچه می خوریم تصور می شود صرف سوختن و تهیه انرژی برای بدن می شود و دفع می گردد ولی تصوری نادرست بوده، اینگونه است که بدن عنوان حوضی داشته که غذا از طرفی وارد و از طرف دگرش خارج می شود، مثلاً مواد قندی از جانبی وارد شده و از جانب دگر به مصرف سوختن رسیده دفع می گردد و آن را حوض متابولیسمی (Metabolic – Pool) نامیده اند. آنچه وارد می شود تازه است و باید تازه هم باشد و آنچه خارج می شود از مانده ها و کهنه هاست و باید هم فاسدها و مانده ها خارج شوند( چنانچه تطهیر ظرف جهانی نیز چنین است که تازه ها و کودکان بیایند و مانده ها و فرتوت ها بروند).
اکسیژنی که امروز وارد بدن می شود ۶ ماه بعد خارج شده و کلسیم امروز ۱۸۰ روز بعد مصرف می گردد.
اگر ازت رادیو اکتیو در غذا باشد چند هفته بعد آنرا در ادرار می بینیم.
برای تعیین خط سیرکربن معمولی، کربن دیگری که وزن اتمی ۱۴ دارد بکار می برند.
کربن گلوکز معمولی ۱۲ است و اگر ۱۴ باشد گلوکز رادیواکتیو است که مدت ها به صورت گاز کربنیک به عنوان یک کاتالیزور در بدن می ماند و سپس دفع می شود و همین طور برای اکسیژن با وزن اتمی ۱۵ آن را انتخاب می نمایند که نصف عمرش ۱۲۴ ثانیه است.
اکسیژنی که در تانک و کپسول است ۱۵ است و اگر با این اکسیژن گاز کربنیک در بدن درست شد بعلت آنکه با آهک جذب شده باید رادیو اکتیو باشد و به علت ماندن این عناصر در بدن است که بدن را حوض متابولیسم می نامند و وارد شدن نوها به بدن و خروج کهنه ها و توقف فیمابین را - Dynamic State .
هم اکنون فکر کنید با این همه سرو صدا که در خوردن یک ذره آب بوجود می آید آیا کافیست که با چند روز روزه داری توقع داشت که همه فاسدها و کهنه ها جای خود را به تازه ها بدهند یا باید با روزه های متوالی به چنین نتیجه و مقصودی رسید؟
۶- ادامه مبحث گذشته در مورد شستشوی مواد مسموم بدن بوسیله روزه
مسلمانی را در نظر آورید که یازده ماه تمام بدون وقفه نوها به بدنش وارد شده اند، ورود تازه ها از روی قاعده علمی و نظم بهداشتی نیست و برعکس خروج کهنه ها و فاسدها که بوسیله ریه، کلیه، کبد و پوست و... انجام می گیرد به حساب و نظم است.
ریه ها سموم را بنظم خارج می سازند و کلیه ها زهرها را بحساب دفع می کنند و کبد به ترتیب مخصوص آنها را دور می نماید، لاجرم انبارهای ذخیره ای، درست و مرتب پر نشده اند و متابولیسم شاید بصورت سوخته و نیم سوخته درآید و ایجاد بیماریهای تغذیه ای از این نیم سوخته ها باشد که اگر بوسیله روزه گرفتن نظم و حسابی در کار ذخائر بدنی بوجود نیاید سبب پیدایش پیش آمدهای ناگواری گردد و حتی در پایه های منابع ذخیره ای شکافی بوجود آید( این خود دلیلی نیز بر اثبات وجوب روزه داری است. )
برای صادرات بدن فرض کنید چرخ دندانه داری است و برای وارداتش نیز بهمین نحو چرخ دندانه دار دیگری.
زمانی بدن به اعتدال و خوشی است که این دو چرخ دندانه هائی داشته باشند که خوب در یکدیگر جای گیرند و بچرخند اما دندانه های واردات چون حسابی و نظمی نداشته و خوردن و آشامیدنها منظم نیست ولی دندانه های چرخ صادراتی بحساب است و از روی غرائز تعبیه گردیده لذا باید دندانه های چرخ وارداتی را با روزه داری تعمیر و منظم و پاک و روغن کاری نمود و این همه اعمال با یکی دو روز روزه متوالی انجام نخواهد پذیرفت.
اینکه می گوئیم صادرات بدن مرتب و وارداتش نامیزان است راست می گوئیم!
کلیه و کبد و ریه و پوست و... که ارگانهای صادراتی اند همه بنظم اند، کلیه حتی فراموش نمی کند که آدمی در شب احتیاج به خواب دارد نباید برای ادرار کردن بیدار شود لذا به تناسب تاریکی و سنگینی خواب از ترشحات خود کاسته و کمتر ادرار بوجود می آید، پوست همینطور و ریه ها و کبد و...
اما واردات آنچنان نامنظم است که گاه آدمی بجای طیبات و غذاهای پاکیزه و حلال بدست خود غبارها، دودها، الکلها، و ناشایست های دیگر را به حساب واردات کشور بدن بسویش سرازیر می نماید و در نتیجه حوض متابولیکی که طاق تحمل فشارها و صدمه ها را ندارد شکاف برداشته آدمی را بروز سیاه و روزگار سیاه می نشاند.
به عنوان مثال:
می دانیم در شهرها، بخصوص شهرهای صنعتی که هوای آلوده دارند و دارای مقداری گازهای فلزات سنگین مانند سرب و جیوه و آهن می باشد . این کارها از راه ریه ها همراه هوای تنفسی وارد بدن می شود و مثلاً سرب روی گلبولهای قرمز خون انساج عصبی و استخوانی ثابت شده ایجاد کم خونی وعصبانیت و لاغری و دردهای استخوانی می کند و در صورتیکه با گرسنگی ملایم( روزه)، اسیدوز ترشی خون بالا رود این مواد سمی گفته شده از محل های خود خارج شده وارد جریان خون گردیده از کلیه ها دفع می شوند یعنی در حقیقت پیوسته حوض متابولیکی گفته شده بدفع سموم اشتغال دارد.
بدن مانند منبع ذخیره شده ای است از آنچه بنام خوردنیها و آشامیدنیها بآن وارد می شود و چون بسیاری از اعضاء برای دفع سموم در تلاش مداوم هستند لازم است به بدن فرصتی بمنظور خوب عملی ساختن دفع سموم داده شود که جز با روزه داری و منظم ساختن کیفیت و کمیت مواد وارداتی ببدن صورت تحقق نخواهد پذیرفت!
سئوال: عوض شدن مایع و مواد بین بافتی و پاک شدن بدن از سموم در ماه رمضان این معنی را می دهد که خالق ما با این دستور مخلوق خود را سالیانه بطور مستمری یک ماه میهمانی کرده بقیه سال آنها را بخودشان وا می گذارد!
جواب: اعمال بدن بوسیله دو دستگاه تنظیم کننده بسیار مهم اداره می شوند. ۱) دستگاه عصبی۲) دستگاه هورمونی یا غدد مترشحه داخلی .
دستگاه عصبی آن دسته از فعالیت های بدنی را که بسرعت تغییر می یابند اداره می کنند مانند حرکات ارادی- انقباض عضلانی و بسیاری از اعمال مترشحی غدد- دستگاه هورمونی با اعمال گوناگون سوخت وساز بدن پیوستگی داشته اعمال نظم دهنده سرعت واکنشهای شیمیائی سلولها- ترتیب عبور مواد از جدار یاخته ها و سایر پدیده های متابولیکی سلولی مانند رشد و ترشح و.. را بعهده دارند، آنچه اهمیت دارد اثرات هورمونی است که بعضی در زمان کوتاهی حدود ثانیه اتفاق می افتد ولی بیشتر آنها پس ازچند روز آغاز شده هفته ها، ماهها و حتی سالها دوام می یابند. لذا چگونگی عمل دو دستگاه کنترل کننده عصبی و هورمونی اختلاف زیادی با هم دارند( غده فوق کلیوی- قسمت مغزی آن- و هیپوفیز خلفی با تحریکات عصبی ترشح خود را آغاز می کنند و بطور کلی اصلاح هر کدام برای اصلاح دیگری نافع است).
با توجه به اثرهای ماهیانه و سالیانه هورمونها که حتی دوام اثرشان سالهای متمادی نیز در بسیاری موارد باقیست این نکته را روشن می سازد که:
با شرکت سالیانه- یک ماه- در ضیافتی که بنام پروردگار برقرار است می توان بقیه سال را ببرکت میزبان معظمش در نعمت تعادل ترشحی و در نتیجه در نعمت سلامتی بسر برد. بدین ترتیب که هرمونی از هیپوفیزمقدار ترشح ادرار را متعادل می سازد.
(ه) باثبات رسیده که بین لوزالمعده و فوق کلیوی ارتباط بسیار نزدیکی برقرار است.
(و) محقق داشته اند بتدریج با بالارفتن سن ترشحات هورمونی لوزالمعده کاهش می یابد ولی غدد فوق کلیوی هورمونی تولید می کند که مرور زمان در آن بی تاثیر است.
(ز) اخیراً ولادیمیرنیکی تین استاد بیوشیمی با سالها آزمایش و تجربه و تحقیق بر روی موشهای صحرائی باثبات رساند بوسیله گرسنه- نگهداشتن موشها با متد مخصوص میتوان عمر متوسط ۵/۲ ساله آنها را به چهار سال و نیم رساند، پرفسور نامبرده معتقد است که اگر غدد فوق کلیوی مدتی گرسنگی بکشند ناچار می شوند هورمونهای اضافی را که موجب عدم تعادل شده اند بخورند از اینرو:
اگر در طول سال پیش آمدهای ناگواری اعم از سوء تغذیه یا غیر از آن تعادل ترشحات غددی را بهم زده باشند روزه می تواند تعادل مجددی بین آنها برای مدتها برقرار سازد.
و لذا آوردن این جمله معروف- یک روزه میهمان و صد ساله دعاگو- به جاست که: روزه دار یک ماه میهمان است و یازده ماه دعاگو.
شهیدانی که در ذیل این مطلب تصاویر آن ها را منتشر کردیم در سید بودن آن ها شک داریم. میان فامیل های میرشفیعی، ذوالفقاری و غضنفری افرادی هستند که سید نیستند. خیلی تلاش کردیم در انتشار عکس شهدای سید دقت لازم به عمل آید ولی موفق نشدیم اطلاعات دقیقی کسب کنیم. به هر حال ما تصمیم گرفتیم آخرین سری عکس ها را منتشر و در مورد سید بودن آنها منتظر پیام شما باشیم. شما عزیزان در صورتی که از سید بودن این شهدای گرانقدر اطمینان دارید با نظرات خود ما را در اصلاح مطلب این پست یاری نمایید.