به دنبال درج مطلبی در مورد برادر جانباز اسداله اورعی در وبلاگ چلچو و انتشار تصویری از ایشان در وبلاگ ما آقای اورعی پاسخی بسیار زیبا برای ما ارسال کردند که در این پست آن را منتشر می کنم.
بنام حضرت احدیت
وبلاگ ارزشی پاتخت هاما ،سلام ،ا
پرداختن به موضوع جانبازان جنگ خیلی با اهمییته و از اینکه ابتدا از من شروع کردید ممنونم دقیقا جایگاه من در این نردبان اسمانی اولین پله است که حتی میشود با کمی نیروی اضافی برای طی این راه برزگ (نردبان اسمانی )ازپله اول گذشت با این حال ممنونم چون با این کارشما امیدوارم قدمم ،بدنم ودرونم شایسته این عروج را داشته باشد چه بسا با این لطف مخفی الهی که توسط شما نصیبم شده انشااله از شرمنده شدن در مقابل شهیدان وامام بدر روم .
از تمام دوستانیکه چه اینجا وچه در فضاهای مجازی دیگر (متعلق به خودشون)نسبت به حقیرابراز محبت نموده اند بسیار تشکر کنم . سعی دارم امروز تشکرم را از همه دوستان با صفایم داشته باشم وذیلا شما را دعوت میکنم تا به حسب پیشنهاد وبلاگ پاتخت هاما دل نوشته ام را که در خصوص نردبان آسمان(سیمرغان خوانساری) میباشد مورد عنایت و مطالعه قرار دهید .
همانطور که عرض شد من لیاقت خودم را در این نردبان آسمانی بسیار کم و پایین میدانم ،هیچگاه وهرگزتا ابد سهمی بر من نخواهد بود انجائیکه دوست دو طرفه امان باشد ،ابراهیم غضنفری باشد ،اکبر اعرابی (رسولی نسب )باشد ،داوود دهاقین ویا سرور گرامیم جانباز ویلچری اقای مجتبی شاه محمدی باشد و....اینها از این دست دوستانم هستند که من خاک پای شان هستم ، این عزیزان (همه دوستان جانباز خوانساریم را عرض میکنم )،به مراتب از من والاترند ای خدای محمد تو خود شاهدی که هرگز بیهوده ولغو نیست این چند فراز از کلامم، در واقع در این جا هر چه را تقدیم میکنم از همین جنسست نه از باب اینکه من نوشته ام ، خیر! بلکه این جایگاه بحق این سیمرغان الهیست (جانبازان خوانساری).جانبازی چون دوست دوطرفه امان به حدی در من قوا وانرژی تولید کرده که قلم از گفتنش عاجزست واصلا عمر(حتی هشتاد ساله ) کفاف بازگوئی این مهم را نمیدهد ، خب بنابراین تنها میتوانم نام انها را با درجه جانباخگیشان متذکر شوم از دلاور مردی کدامیک از اینان بگویم از صبوری اکبر اعرابی مگر میشود قلم بدست گرفت و چیزی روی کاغذ دنیا اورد وی علاوه بر اینکه یک فرد جانبازست ،شیرینی اسارت را هم چشیده (ازاده ) او در روز بازگشت از اسارت در مقابل مسجد اقا اسدالله خطبه ای خواند که همشهریان را به وجد اورد وجدی که همراه با اشک شوق بود وی گفت شرمنده ایم زمانی امدیم که اما مان به جوار رحمت الهی رفتند (نظرتان را جلب میکنم به انچه شهید مهدی باکری در مورد اینده گفته بود که هر کس رفت کار .....) ،حالا من از شما وسایرین میخواهم که مرا مورد لطف خود قرار داده و از بنده حقیر نخواهید که حرفی در این رابطه بزنم اولا بخاطر اینکه مسلماً من عاجز از این کارهستم ثانیا وظیفه من در این نردبان لمس کف پای شما عزیزانیست که پیرو این شهیدان زنده هستید این جایگاه را به خودم تبریک میگویم من مفتخرم که خاک این راه را از کف پای شما بربایم وسرمه چشمانم کنم تا انشالله همیشه با بصیرت زنده باشم واین راه را بدین واسطه گم نکنم .شما هم این جایگاه را برای من از خدای شهیدان بخواهید زیاده نمیگویم چون بیش از این ممکنست غلو بنظر آید .گاهی ، لحظات زندگی سختم ولی دلچسب را با این خیالها که تبدیل به بادی از غرور شوکت در غبغبه هایم میشود با هیچ چیز عوض نمیکنم وچنان جانی میگیرم که احساس پرواز میکنم و میخواهم در دم جان دهم و این برایم بسیار قلاحیتست وتمام .
باید خود این افراد لب بگشایند نه دونی چون من (اسدالله ).از شما عزیز پاتختی بسیار تشکر میکنم وامید وارم در این راه پاک بمانید وپاکان را معرفی نمائید شرط استمرار در این راه نیت خیرست ومن توصیه میکنم همیشه با خیر خواهی گام هایتان را مستحکم بر دارید .ممنون.
ارادتمندتان حقیراسدالله اورعی

چانباز اسداله اورعی نفر اول ایستاده از راست

شهید سید اکبر صادقی( سمت راست) و جانباز ابراهیم غضنفری

آزاده و جانباز اکبر رسولی نسب( اعرابی) سمت راست و شهید علی مقیمی

از سمت راست جانباز ابوطالب عزیزی، شهید محمد حسین کاظمی، شهید سید سعید میرباقری و شهید محمود عزیزی