شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

دلنوشته ای از یک همشهری دل شکسته

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ

خدمتتان عرض کنم که مطلب زیر به صورت پیام توسط یکی از همشهری های گرامی ارسال شده است. ضمن تشکر از ایشان تصمیم گرفتیم یک پست به آن اختصاص دهیم.

" اون روز خیلی دلم گرفته بود ناامید از همه جا نمیدونستم چه کار کنم اول به اتفاق همسرم به زیارت اهل قبور رفتم کمی با پدرم درددل کردم از غصه هایی که نمیشه به هرکسی گفت براش گفتم گلایه پسرم را به او کردم چند وقتی بود احساس می کردم از پسرم دارم فاصله می گیرم هرچند به دوراز هرگونه تعریفی با جوون های این دوره زمونه خیلی فرق داره اما وقتی به این فکر می کردم که خداوند چه ودیعه های گرانبهایی در وجودش گذاشته که بی خیال از کنار آن ها می گذره غم تمام وجودم را می گرفت بعد از زیارت اهل قبور وقتی به خانه برمی گشتیم انگار یکی ناخودآگاه ما را به سمت بوستان شهدا و بعد گلستان شهدا کشید نمیدونم باز ناخواسته بر سرقبور شهدای سید بزرگوار شهید مهدوی و ناشرالاحکام و شهید صادقی و میرباقری نشستم با آن ها درددل کردم آن ها را به جدشان خانم فاطمه زهرا (س) قسم دادم کمکم کنند برای پسرم از آنان طلب عاقبت بخیری کردم .

دوروز از این ماجرا گذشت احساس کردم اتفاقاتی در زندگی ما افتاده آرامش پسرم نماز خواندنش(سوءتفاهم نشه اهل نماز بود اما شیوه اش تغییر کرده بود) نگاهش کلامش و... همه و همه انگار فرق کرده بود کم کم متوجه عبادات نصف شبش شدم گوشه و کنار مطالعات مذهبی اش ........ و خیلی اتفاقات که شاید در این جا مجال نیست الان که دارم این مطلب را می نویسم در درجه ی اول از خدای بزرگ شاکرم به خدا لطف بزرگی که در حق من و فرزندم کرد و بعد قدردان شهدای عزیزمون هستم اون عزیزایی که برای نسل دهه هفتاد و هشتاد ناشناخته ناشناخته اند امروز فرزندم در وادی قدم گذاشته که من از قدم گذاشتن در این وادی می ترسم چرا که می دانم کجا هستم می دانم لیاقت قدم گذاشتن در این وادی را ندارم می دانم که از امروز وجود او باعث خیر و برکت زندگی من در این دنیا وآن دنیاست .

ای کاش همه روزی می فهمیدند چه دسته گل هایی در این شهرمان در زیرخاک آرامیده اند ای کاش می فهمیدند اگر با شهدا باشند  همه چیز دارند ممنون از صبر و حوصله شما.

اللهم اجعل عواقب امورنا و امور اولادنا و اهلنا خیرا فی الدنیا و الاخره "


این هم تصاویر شهدایی که در این دل نوشته از آن ها نام برده شده:


 سردار شهید سید اکبر صادقی داخل اطاق فرماندهی شهرک دارخوئین لشکر 14 امام حسین (ع) 


شهید سید علی ناشرالاحکامی کردستان قبل از عملیات والفجر 4 (سال 1362)

شهید سید سعید میرباقری کردستان قبل از عملیات والفجر 4 (سال 1362)


شهید سید محمد مهدوی - ابراهیم غضنفری - جانباز حمید سعادتیار - شهید علیرضا احمدی - شهید اسدالله سرپرست داخل سنگر بعد از عملیات طریق القدس 

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۳
محله پایتخت

دلنوشته ای از جانباز سرافراز اسداله اورعی

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ب.ظ

بنام خدا

خیلی وقت بود که تو فکر راه اندازی هیت رزمندگان خوانساری مقیم مرکز را در ذهنم داشتم ،تا اینکه طی تماسهای مکرر با اقایان حاج ابراهیم غضنفری ،حاج ابوطالب عزیزی ،همینطور برادر اقای داوود دهاقین،اقا شهاب امینی ،اقا تقی اورعی ،وسایرین تقریبا شالودش  فراهم شد ،بعدا با کمک حاج ابوطالب وبلاگی هم با همین نام تاسیس شد ،خب چیزی که خیلی مهم به نظر میامد تشکیل جلسه بود ،شهاب امینی که همه دوستان وی را بخوبی وبخوبی میشناسند پیشنهاد داد که مسجد ولی عصر واقع در شهرک شهید محلاتی (مینی سیتی سابق )محل خوبی برای اولین گرد همائی رزمندگان باشد چون امام جماعت این مسجد خود رزمنده ،برادر شهید واز همه مهمتر خوانساریست مزید برعلت شد تا همه دوستان این مکان را برای تشکیل اولین جلسه بپذیرند این نظر خواهی از طریق وبلاگ رزمندگان خوانساری  جمع آوری شد.

بنا براین اقا شهاب پذیرفت که با امام جماعت مسجد ،حضرت حجت الاسلام حاج منصور غفوری برادر شهید محمد غفوری مسئله را درمیان بگذارد ونتیجه را اعلام وسپس بنده ترتیب کارهای بعدی رو بدم .خیلی جالبه وقتی نگذشت اقا شهاب تماس گرفت گفت حاج اقا علاوه براینکه پذیرفته تا این جلسه تو سالن امفی تئاتر مسجد برگزار شود حتی تقبل پذیرائی در حد میوه شیرینی وخلاصه شام را نیز نموده اند ،اصلا نمیدونم براتون چی بگم خیلی به وجد اومده بودم.

مرحوم مغفور حاج اقا غفوری که ساکن همان شهرک بود مطابق هر صبح جمعه با دوستان جبهه وجنگ به کوهنوردی میرفتند،تا اینکه یه روز صبح جمعه توی کوه عارضه ایست قلبی وی جان شیرینش را به جانان سپرد ،حاجی در رابطه با عزتمندی به رزمندگان خیلی نظرهای مبسوطی داشتند وی همیشه توی این سه جلسه تشکیل شده به من توصیه هائی مینمود ندوبیشتر ازمن میخواست که صبورباشم.

دوست عزیز این خاطره جانسوز را برات تعریف کردم تا احیانا تواین کارعظیم زنده نگه داشتن نام شهدا اصلا وابدا سستی بخودت راه نده همه دوستان محکم پشت سرت وایسادند این چاکر نیز علیرغم وجود احتمالی اختلاف نظر بنده وشما در پاره ای از موارد، هرگز در این رابطه بحثی که با شما ندارم هیچ ، بلکه قویا در حد خودم وتا اخرین نفس شما را دم به دم یاورم .

این را هم بگویم این شهدا هستند که به من وامثال شما عزیزان مدد میرسانند تا راه را گم نکرده وهمیشه ارادتمندی وجیره خواریمان را به طرق مختلف به منصه ظهور برسانیم و جونان را متوجه انان نمائیم .

اسرائیل واستین بر امده هایش (داعش ،بعث.....)که از هرگونه جنایت بشری رو گردان نیستند ،بیشترین غضبشان از ما ایرانیانست واگر امریکا جنایتکار واسرائیل کثیف بتوانند وبخواهند چشمی به سمت ما کنند این حرم ودمای خون شهدا حامی والبته بجوش اورنده دیگ صبر جوانان غیور مند ایرانیست که امروز مترصدیم تا زمانش فرا رسد انگاه همه خواهند دید که همه جوانان ایرانی در صف مبارزه با دشمن بشریتند ،بی پروا بگویم اینکه عرض کردم همه جوانان واقعا همه جوانان رامیگویم حتی اندسته از بر وبچه ها ئی ایرانیکه در حال حاضر دستخوش برخی از هوسهای نفسانی هستند ما این را قبلا تجربه نمودیم .برادر عزیز مصمم به کارت ادامه بده وهرگاه خسته شدی از شهیدان مددخواهی کن.ومن اله التوفیق

این مطلب را تقدیم میکنم به روحانی روشنفکر مرحوم منصور غفوری وتمام شهدای روحانی خوانسار که برخیشان را من میشناسم و در این جا نامشان را میبرم حضرات حجج اسلام اقایان شهید اصغر سمیعیانی، شهید جعفر سمیعیانی، شهیدجعفرسجادی ،شهید منصور اورعی ،برادر محترم مدیر وبلاگ شاهدان خوانسار لطفا اگر چنانچه اسامی دیگری را میدانید به لیست اضافه نموده وچنانچه مقورتان هست با تصویراین عزیزان شهید این پست را متبرک نمائید ..التماس دعا.









طلبه  شهید سید نقی و  پاسدار شهید سید تقی میرشفیعی برادر بودند


  

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۳
محله پایتخت

عید فطر سال 1361 و شهادت سعید جدیدی

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ب.ظ

آقای محمد جدیدی مدیر وبلاگ وشکو نوشته بود:

گرامیباد یاد و خاطره ی تمام شهیدان عزیز
مخصوصا شهدایی که در عملیات رمضان در مرداد سال  61 شهید شدند 
از جمله برادر عزیزم شهید جاوید الاثر سعید جدیدی 
جالب اینکه سعید عزیز شب عید فطر مفقود شد و امسال نیز هم قمری و هم شمسی سالگردش تقریبا نزدیک به هم است و در یک رو




۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۴
محله پایتخت



مقاله زیر توسط یکی از بازدید کنندگان وبلاگ در رابطه با روز قدس رسیده ضمن تشکر از این دوست گرامی ما نیز این مقاله را منتشر می کنیم. این دوست مقاله را تقدیم به شهید صادق علی احمدی کرده که در ایام ماه مبارک رمضان با زبان روزه به شهادت رسیده است.

برادران شهید اکبر و صادق علی احمدی

با عرض ادب به پیشگاه پروردگار عالم .

در قرآن چندین یار وبه طرق مختلف حاکمیت خدا بر کل عالم بیان شده ایاتی که ممکنست از نظر شباهت کلمات هم خانواده نبوده ولیکن از نظر معانی مترادف یکدیگرند.

در موضوع شناخت ومعرفی صاحب عالم یعنی خداوند ،قران تنها مشخصه بی واسطه است ، البته در این ارتباط به کتبی مانند تورات وانجیل وزبور وصحف حضرات پیامبران ادیان مختلف نیز که تنها مبلغ برخی از مسایل بودند میبایست اشاراتی نمود.

اما این مقاله  قصد دارد دراین رابطه وبرای محکومیت صهیونیست واستکبار جهان خوار که مزاحم آسایش تمام فرق دینی ودر کل همه بشریت شده چند کلامی را با استناد از این کتب یعنی (تورات ،انجیل،زبور ،وصحف)مطلب درخوری  را ارائه دهد تا نسبت به مردم بی دفاع سرزمینهای غزه ،سوریه ،عراق ،افغانستان ،پاکستان ،لبنان ،مصر،بحرین ،سومالی واکثر کشورهای مظلوم قاره افریقا (که حتی در شناخت از خود نیز در محاصره ی شدیدند )....وهمینطور کشور تازه آزادشده اریائی ایران اسلامی (جمهوری اسلامی ایران )ایفا نقش کند .لازم میدانم عرض کنم من تابه الآن که مشغول تحریر این بیانیه هستم هیچگاه کتب ادیان مقدس را نه دیده ام ونه خوانده ام(حتی تحریف شده  را)البته از گروهای مختلف جامعه ونشریاتی در این راستا چیز مختصری میدانم که در این جا از ان استفاده ای نمیکنم لاکن حرفهای من همه برخاسته از معجزه عالم امکان یعنی کتاب قران شریفست که توسط شریفتربن بشر در هر عوالمی از عوالم ممکن وغیر ممکنه است ابلاغ شده ،آن عوالم انجائیکه  که از فهم من واکثر بشر دور و دورست والبته لزومی به ان نیست که مثل منی بخواهد بدان نزدیک شود چرا که وظیفه مشخصست ومبین واین امکان نباید به همه بشر داده شود چرا که برخی نشان دادند که اگر مستولی بر ممکنات الهی شوند طاقت انرا نداشته وسقوط میکنند وهمان طور که دیگر کتب قبلی خداوند عالم را به تحریف کشیدند چه بسا که در مورد این معجزه نیز چنان میکردند .وبشردر صورتیکه به آنمتمسک نشود تا ابد در ظلمت وتاریکی محض بسر میبرد همان تاریکی که امروز گریبان صهیونیزم را گرفته ،مگر نتانیاهو کیست غیر از یک مخلوق خدا ومگر آن کودکی که بواسطه جهل مرکب ومکدر امثال نتانیاهو در خون خودش میغلطد کیست ؟ مظلومترین بندگان کنونی عالم بشریت چرا باید در چنگال گرگهای پست دون مایه قرار گیرند ؟اینان مگر ارباب جهانند ؟کی این مقام را به انان داده ؟غیر ازخالی کردن صحنه مبارزه تمام قد علیه این جرثومه کثیف که البته  ما ایرانیها این غفلت را نداشته وبخوبی وارد صحنه شدیم وهنوز هم هستیم وتا پیروزی کامل ایستاده ایم ، ازانجائیکه خداوند نیز وعده نابودی انان را در همه کتبهای مذکور بیان نموده و امروز همه بشر به اوضاع نا مناسب وحاکم در جهان کنونی قصد تلنگر زدن دارد و دیگر کار بجائی رسیده که تقریبا میتوان گفت سرتا سر کره زمین بطور یکپارچه مخالف حضور این ولد نا مشروع هستند ، آرزوی ابر مردی چون خمینی و یارانش بود این حرکت را ما در دفاع مقدس که روبروی عراق ایستادیم به ظهور رساندیم ،ما قصد جنگ با عراق را ندارشتیم هدف ما هنوزهم چون همیشه جنگ با ریشه فتنه است نه با استین بر آمده ها نبرد ما در جنگ نه با مردم ساده لوح عراق وگروهای دست نشانده کلکی بود که هم بر ما وهم بر کشور عراق تحمیل شد (صدام دست نشانده صهیونیست ).

چه خوبست در این جا مطلبی که ممکنست کمتر بدان اشاره شده در حد امکان بیان شود ،هرگز وهیچگاه مپندارید که ما ایرانیان در طول جنگ (یعنی جوانان عزیزمان )از همه ظرفیت خود وبه قصد یه جنگ نظامی روبروی عراق کشور همسایه ،محل حکومت علی ابن ابی طالب ،ایستادیم،چون ماجنگجوی نبودیم ولی از جنگیدن با خود ریشه اصلی فتنه (امریکا واسرائیل )حذری نداشتیم ما در مقابل عراق فقط دفاع کردیم والبته جانانه ولی خب متاسفانه تلف شدن خیلی از بهترین جوانانمان ثلمه بزرگی به نه تنها ایران که میتوان گفت به خاور میانه وارد کرد .  به همه شهدا قسم میخورم اگر چنانچه چنین قصدی در ذهن حضرت امام حاکم بود بدانید که ایشان میتوانست از جوانان خود بخواهد که به طرفه العینی عراق را تصرف کنید، نمونه بارز ان نبردهای عملیاتی را در نظر بگیرید که در آن صرفا بیرون راندن عراقیها مد نظر بوده هم امام دستور لازم را داده وهم جانانه وارد بر عرصه نبرد میشدیم ودر همان لحظات اول عراقیها پا به فرار میگذاشتند بگذریم ،ما برای همیشه مترصد فرصتی بوده وهستیم تا از جانب حق فرمان اوجب واجبات از بین بردن اسرائیلست صادر شود ، انوقتست که همه خواهند دید اصحاب ابابیل با اصحاب فیل چه خواهند کرد (احساسات که نیروهایش را اموزش روحی داده ،در مقابل عقلی که همه فعالیتش در فکر ساختن ابر رایانها وموشک وتانکست چه کوبنده نفس ظالمین را به شمارش میاندازد وتا نابودیشان یک پارچه ویک نفس استوارند ) لذا اولین گام برای ایجاد چنین همبستگی لازم مابین همه بشریت ،معرفی نمودن دشمن اصلی بود وحضرت امام با یک تاکتیک بسیار هوشمندانه روز قدس را معرفی تا بشریت که بر اساس ایات الهی بعضا نسیان وفراموش کار میشود هیچ گاه در شناخت اسرائیل دچار التقاط نگردد ومبارزه با این افراد قلیل شهرک نشین امریکازاده را پیش نیاز هر نوع همنوع دوستی وایجاد فضای ارام والبته آزادی مطلق دینی وایدئولوژی متناسب با هر 5کتب اصلی فراهم شود .که اگر چنین شود مسلما همه بشریت به تکمیل بودن قران در روش زندگی معتقد شده وانروز روزیست که قدس در دست همه وقبله اول واخر همه بشریت خواهد بود تا انروز هر قدسی را مقدس بداریم .

شاید با مقدمه ای که تقدیم شد سوق افکار بر این بود  که بنده حقیر قصد دارم کتب مقدس ادیان را به چالش در اورم لاکن در ادامه دیدید  که من خواستم بگویم حتی اگر این کتب که متاسفانه تحریف شده اند نیز همینک مورد توجه قرار گیرد حکایت اتحاد را پیشرو خواهیم داشت وتمام قصد استکبار صهیونیست بر این موضوع استوارست که این قصه پیش نیاید ولی زهی خیال باطل ،چون مسیحیان نیزمنتظر مسیحند وآن مسیحا نفس میاید . 

در اینکه این مقاله را در پست قرار دهید نیاز به مجوزی از سوی من نیست ولی اگر چنین قصدی داشتید با یاد همه شهدا مخصوصا ،شهید صادق علی احمدی ارسال کنید چون این پسر دلیر در ایام ماه مبارک رمضان در محور جاده خندق (محور عملیاتی بدر )با زبان روزه شهید شد.روحش شاد 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۸
محله پایتخت

شب های قدر در جبهه ها

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۴ ب.ظ

دل نوشته های یک رزمنده خوانساری 

اولین بار که در جبهه رفتم، مصادف با شب قدر ماه پر فیض و برکت رمضان بود.

شب قدر به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم.
از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند.تعجب کردم.
شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا رزمنده ها برای احیا نیامده اند، نکند خبر نداشته باشند.

جالب بود اون بیست نفر هم همه افرادی بودند که تازه به اون گردان اعزام شده بودند من جمله خود من. کنجکاو شده بودم پس بقیه بچه های گردان چکار می کنند. به دلیل کنجکاوی و فضولی که از کودکی در ذات من بود از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارهای زیادی داشت.
به سمت صحرا حرکت کردم، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم احیا از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها، با خدای خود راز و نیاز می کردند. باور کنید صحنه زیبایی در آن تاریکی شب و آسمان صاف و راز و نیازهای رزمندگان بوجود آمده بود. من هم مانند دیگر رزمندگان در گوشه ای نشستم و به راز و نیاز پرداختم. آن شب حس عجیبی به من دست داد که تا آن زمان هرگز چنین حسی نداشتم. بعد از مدتی ما به خط رفتیم و در عملیات تعدادی از همان رزمندگان شهید شدند. در آن مدتی که در گردان بودم می دیدم رزمنده های قدیمی تر به برخی از همرزمهایشان می گفتند نور بالا می زنی. بعد از عملیات تازه متوجه شدم که رزمنده های دارای صفت نوربالا همان هایی هستند که احتمال شهادتشان زیاد بود. من خودم دو نفر از آن ها را که به صفت نوربالا زدن مشهور بودند پیکرشان را در کنار خاکریزها دیدم. آری اون ها شهید شده بودند. 


اعزام فروردین ماه سال 1363 به جبهه ها آن شخصی که نشانه دار شده برادر آزاده و جانباز اکبر رسولی نسب( اعرابی) است. سمت چپ او شهید علی مقیمی و فردی که سمت چپ عکس کلاه به سر دارد شهید جلا رنجبر است. فرد ایستاده در سمت راست تصویر با لباس نظامی شهید سید مهدی میرمحمدی است. شهید کمال امینی نفر دوم نشسته از چپ همان شخصی که عکس امام( ره) بر سینه دارد. 

دلنوشته های برادر جانباز استوار اسداله اورعی برای این عکس
عکسه خودشه همچیزو میگه حتی برای اونئیکه اون روز گارا نبودند ؟لابد میپرسید چطور این حرفو میزنی؟! 
خب منم پاسخشو میدم ،به این دلیل هیچ دوستان امروزی نمیتونم این خلق وفا داری از همدیگرو داشته باشند چه اینکه بخاند عکس ازش در بیاند .ایم خوش آن بود که با جمع شهیدان سپری شد .نه نمخام اعتراضی به جوونا داشته باشم اتف قا برعکس میخام جنب وجوشی را بوجود اورم .ولو برای یه عکس باشه اینم میدونم که ممکنه افرادی رو بشه دید که از قدیما هستند اما امروز فقط روسیاهی شون نقله مثه خوده منه مدعی .جدا میگما من اطمینان به چنتا چیز در مورد خودم ندارم مثلا نمیدونم همه حرفام درسته باشه یا نه ،نمیدونم همه فکرام درسته یا نه ،نمیدونم همه دوسم دارن یا نه ،و خیلی چیزای دیگه .............اما از شهدا براتون بگم مثلا همین کمال امینی یا جلال رنجبر (ماکارونی)اینقد من با اونا شوخی میکردم که بدفعه همین جلال یه قوری ابه داغو ریخت روم که همه از خنده مرده بودند به پیغمبر خودمم خندم گرفته بود اخه من اذیتش کردم واون هی میگفت عسداله ولمونه کر یا نه وقتی بژدی افاده ندکرو قوری او داغژ سزژیرش کرت ری کلم .کمال امینی رو  هر وقت میدیدمیش میگفتیم پسر کجا بیدی (با لفظ بیندی ) داش محمد وداش احساند اومده بیدن  ببیندت خلاصه دنیائی بود برا خودش ظرفیتها ی امروزی نمتونه اون صحنه ها رو خلق کنه ولی معتقدم از بین نرفته ساختارش عوض شده با ید اون سوراخو پیدا کرد .تا جوونا رو بشه باهاشون حال کرد ،باور کنیم میشه .
۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۷:۰۴
محله پایتخت

ماه رمضان در جبهه ها

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۲ ب.ظ

خدمتتون عرض کنم که اکثر سال های دفاع مقدس ماه مبارک رمضان مصادف با تابستان بود. دمای هوا در منطقه جنوب برخی روزها به 50 درجه هم می رسید. با توجه به این که گردان های پیاده و واحدهای رزمی مجاز به روزه گرفتن نبودند و شرایط طوری بود که امکان قصد ده روزه وجود نداشت و هر لحظه امکان جابجایی گردان ها وجود داشت بر اساس فتاوای مراجع تقلید و مشخصاً حضرت امام خمینی( ره) رزمندگان از روزه گرفتن معاف بودند. ولی خوب حال و هوای ماه رمضان به شدت در جبهه ها خودنمایی می کرد. از قزائت قران در روز گرفته که تا شب زنده داری رزمندگان و اوج آن شب های احیا بود که واقعاً به یاد ماندنی بود. البته نیروهای پشتیبانی که معمولاً در مقر لشگر در انرژی اتمی شهرک دارخوئین به صورت ثابت مستقر بودند روزه می گرفتند. یکی از کارهای جالب در ماه رمضان تمرین اخلاق اسلامی و جلوگیری از غیبت، دروغ گویی و تهمت زدن بود که در ماه رمضان تقریباً همه رعایت می کردند. شرکت در کلاس های درس اخلاق حضرت آیت الله مظاهری که در حال حاضر از مراجع معظم تقلید هستند از دیگر برنامه هایی بود که مورد استقبال رزمندگان بود.


توضیح برادر جانباز ابراهیم غضنفری در مورد عکس :
 قبل از عملیات کربلای 5 اردوگاه شهید عرب لشکر 14 امام حسین ( ع ) گردان امام سجاد ( ع ) داخل چادر فرماندهی
ایستاده از راست:
 سردار شهید سید اکبر صادقی فرمانده گردان - رزمنده حاج مجتبی اژدری پشتیبانی - شهید اسداله زراعتی از اصفهان بیسم چی - نشسته از راست :
ابراهیم غضنفری - شهید سید سعید میرباقری اطلاعات عملیات لشکر- شهید اکبر تولایی کمک بیسم چی - محمد میرصانعی - ناشناس - محمد صادق رفعتی بیسم چی - اکبر بخشی بیسم چی
۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۲۳:۱۲
محله پایتخت

در باره نام تغییر نام وبلاگ

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

خدمتتان عرض کنم طی یک هفته ایی که ما نام وبلاگ را تغییر دادیم. با هجمه های زیادی روبرو شدیم. در طول هفته گذشته حجم پیام های توهین آمیز و ناسزا بسیار بالا رفته بود. با توجه به این که افراد پیام دهنده فاقد وبلاگ بودند و همچنین شرم از ناسزاهایی که به ما نسبت می دادند، پیام ها را منتشر نکردم. با این اوضاع تصمیم گرفته بودم وبلاگ را به کلی تعطیل کنم. وقتی که نیت خودم از راه اندازی وبلاگ را در کنار الفاظی از این افراد که مرا متهم به تخریب ایثارگری و دفاع مقدس می کردند مقایسه می کردم می دیدم که در پیاده سازی آن چه که در ذهنم بود موفق نبوده ام. به هر حال دیشب تصمیم نهایی گرفتم که پایان کار وبلاگ را اعلام نمایم. وقتی که سحر بیدار شدم. بعد از  نماز صبح تفأل به قران زدم.این آیه آمده بود.

"قُلْ کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا"

ای پیغمبر بگو خدا شاهد میان من و شما کافی است که او به احوال بندگانش آگاه و بصیر است.

واقعاً وقتی که آیه را با معنی آن خواندم متعجب شدم. از تصمیمی که برای تعطیلی وبلاگ گرفته بودم منصرف شدم. جالب است یکی از رزمندگان هم پیشنهاد داده بود نام وبلاگ را شاهدان خوانسار بگذاریم. 

من اینجا از تمام افرادی که برای نام وبلاگ نظر دادند عذرخواهی می کنم. به خصوص کمش، هیچکس، محسن زمانی دوست، پرنده می داند و ..... که به نام " چره چلفته" رای داده بودند. باور کنید من به دمکراسی اعتقاد داشته و دارم و بر اساس دمکراسی عمل کردم ولی خوب با تهدیدهایی که شد وبلاگ تا مرز تعطیلی پیش رفت. برای این که بهانه را از افرادی خاص بگیرم. با اجازه شما تصمیم گرفتم نام وبلاگ را " شاهدان خوسار " بگذارم. می دانم که افراد ناسزا گو خیلی دوست داشتند این وبلاگ تعطیل شود. همان افرادی که دفاع مقدس و شهدا را سرقفلی یک جناح خاص می دانستند و بارها به ما پیام داده بودند  که شما چگونه با این نگرش از ایثارگری و دفاع مقدس می نویسید. 

این تفأل نشان داد که آن افرادی که نیت ما را تخریب ایثارگری و شهدا تشخیص داده بودند، به گواه قرآن چه پندار اشتباهی در تشخیص نیت ما داشتند و فقط ذات هستی دو عالم است که به احوال بندگانش آگاه و بصیر است.

باز هم از همه شما خوبان عذر می خواهم.


این هم عکسی که به تازگی دریافت کرده ام در این عکس جانباز اسداله اورعی( نفر اول ایستاده از چپ) حضور دارد. همان عسداله معروف که مدیر وبلاگ نگاه و نشان و مردمان رباط است.


 از چپ به راست شهید مصطفی ذیلابی،شهید اکبر بیدرام ،شهید امیر قربانی، شهید حاج مجمد علی قوچانی و اسداله اورعی


پی نوشت آقای اورعی برای این عکس
نفر اول سمت راست
شهید مصطفی ذیلابی نیرو ساده ،البته برادر ایشان هم در عملیات والفجر 4 در همین گردان (امام حسین به شهادت رسیدند ،مصطفی خیلی با غیرت بود وکم شوخی یادم که دائما یه تسبیح کوچولو داشت که هی فرت وفرت اونو تو دستا میچرخوند اون روز خیلی عکس انداختیم هر کس با هرکسی دلش میخواست تبلیغت ایرادی نمیگرفت خوده من شاید بیش از 20تا عکس گرفتم ،مصطفی با تنها کسیکه شوخی میکرد فقط با من بود ولاغیر ،بهش گفتم مصطفی بذار من یه عکس تنهائی با فرمانده گردان بندازم اما اون نه که خودش رو بلکه شهید امیر قربانی رو هم اورد 


نفر دوم شهید اکبر بیدرام

عزیزترین شهید که هیچگاه تو زندگیم نامش ویادش ومرامش و..........عرفانش را فراموش نخواهم کرد ولی این بار خیر الهیست میدانم، شهید اکبر بیدارم فرمانده دسته یکم گروهان ابوالفضل دلاور مرد وشجاع گردان، وی را همه ی گردان به دلیری در مقابل بعثیهای عراقی میشناختند اگر جائی صحبت از دلیری مردان لشگر بود بی چون وچرا نام اکبر بیدرام مزین بود وبس، اصلا میدونید چیه بذارید حرف اصلیمو بزنم این فراموشی بی سابقه در مورد این شخصیت را خفیفه دیگری از سمت خدا عز وجل میدانم به ارواح مقدس امام حسن المجتبی وحضرت علی ابن ابی طالب قسم میخورم که این حرفمو از اعماق وجودم والبته با یقین کامل گفتم واین فراموشی را افتخاری میدانم که از این شهید نسیبم شد خدایا شهید اکبر بیدرام  را  با شهید ان کرببلا هم مقام کن    الهی آمین امروز چه روزی خوبی شد خیلی خیلی شکرا لله حمدا لله .لنهدینهم سبلنا 


نفر سوم از سمت چپ
شهید امیر قربانی از مسئولین غیر مستقیم گردان ،یعنی اصلا از من نخواهید که از این ادم چیزی بگم ،اقای مدیر وبلاگ اجازه بده در خصوص این شهید با اخلاص سر فرصت یه خاطره میفرستم .
این دو نفر در عملیات خیبر به مقام شهادت رسیدند .


نفر چهارم شهید حاج محمد علی قوچانی

که من با افتخار کامل در این عکس شانه به شانه ایشان هستم کسی نیست بجز ابر مرد دلاور لشگر مقدس امام حسین ،فرمانده تیپ یکم لشگر که وی نیز در عملیات والفجر 8 به گونه ای خاص که خودش از خدا خواسته بود در منطقه سه راهی مرگ (خور عبدالله )فاو به ارزوی دیرینه اش رسید .(شهید حاج محمد علی قوچانی سر سپهسالار (امیر حاج حسین خرازی فرمانده لشگر امامحسین )بازهم قول میدهم تا از نحوه شهادت ایشان برایتان خاطره ای بفرستم .

ازاینکه عکس مرا در اینجا ودقیقا بعد از تغییر نام وبلاگ گذاشتید ضمن جالب بودنش لازمست تشکر بویژه از شما وسایر دوستانی که زحمت ارسال عکس مرا در این زمان برای شما داشته اند بجا اورم پس بازم میگم بسیار ممنونم از جانب خدا که با لطف خفیه اش مرا در خط مقدم این وبلاگ تازه نام گرفته قرار داد .
در نهایت بیاد همه شهیدان عزیز مخصوصا شهرستان خوانسار از شما خواهش میکنم اگر چنانچه مایلید برای فرو کش کردن پیامهای ناسزا سریعا به اصل کارتان بپردازید. ای کاش برای تغییر مجدد نام وبلاگ(به شاهدان خوانسار که از نظر من بسیار جالب هست )پستی را مینوشتید که حساسیت واحتمالا تشبثی ویا احیانا سوئ تفاهمی بوجود نمیامد (امیدست که منظورم را خوب رسانده باشم ).

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۳ ، ۱۰:۵۵
محله پایتخت

تغییر نام وبلاگ با یک خاطره در مورد 5 تیر 1362

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۴ ق.ظ


سلام بر شما دوستان که طی فعالیت بیش از یک سال وبلاگ همواره مشوق و راهنمای ما بودید. با مشارکت شما عزیزان نام وبلاگ را که از طریق نظر سنجی انجام شد تغییر دادیم. نامی که انتخاب شده هم حامیان زیادی داشت و هم این که برخی از دوستان مخالف این نام بودند. ولی خوب ما باید به قولی که داده بودیم عمل می کردیم. 

بعد از تغییر نام محمد مهدی(حمید) طریقت که وبلاگ خلدستان را مدیریت می کند و پیشنهاد داده بود نام وبلاگ را یاران قدیم بگذاریم، این دوبیتی زیبا با گویش خوانساری را برایمان فرستاد:

                                                               با (چره چلفته) اصـــــلاً    آهـــــنگم   نــــِــی

                 (پاتخت خوسار) هشـــکی هُماهنگم نـــِــی


                                                 یاران قــِدیم (صنـــــــدوق راءیو )  اِبـــــــی

                                                                          دلتنگ نَـــــگِــــن که  هیشکی دلتنگم  نـِــــی

و اما در مورد این تصویر که قبلاً منتشر کرده بودیم یکی از رزمندگان توضیحی برایمان ارسال کرده بود ما صبر کردیم که موعد انتشار مجدد تصویر و توضیح آن رزمنده گرامی فرا برسد.
 " این تصویر مربوط به اعزام رزمندگان در 5 تیر ماه 1362 است. این عکس در پشت ساختمان سپاه گرفته شده است. اتفاقاً روز اعزام که مصادف با ماه پر فیض و برکت رمضان هم بود همه رزمندگان روزه بودند. اکنون با گذشت 31 سال دوباره ماه رمضان مصادف با تیرماه شده است. وقتی که عکس را گرفتند سوار بر مینی بوس ها شدیم و برای رفتن به پادگان 15 خرداد به سمت اصفهان حرکت کردیم تا بعد از ظهر همان روز با رزمندگان سایر شهرهای استان اصفهان به جبهه جنوب برویم. بسیج برای ما نان و میوه آماده کرده بود تا بعد از خروج از خوانسار روزه امان را بشکنیم. حد ترخص جاده اصفهان  گلستان کوه بود. وقتی به آنجا رسیدیم و اعلام شد که می توانیم روزه امان را افطار کنیم برخی از رزمندگان با ناراحتی و غمی جانکاه که به وضوح در صورتشان آشکار بود به راحتی حاضر به این کار نبودند. فکرش را بکنید میانگین سن رزمندگان حاضر در عکس در خوشبینانه ترین حالت حداکثر 18 سال بود." 


برادر جانباز ابراهیم غضنفری افراد حاضر در عکس را به شرح زیر اعلام کرده اند:

ایستاده از راست : 

جمال گلی - جانبازحمید شجاعی - جانبازعلی پورهاشمی - ماشااله نعمتی- محمد بهرامی فر - شهید مرتضی حبیبی - محمدخانی - مرحوم اکبر شوکتی- شهید داود دهاقین - حمید عبدالرحیمی - بختیاری - ابراهیم غضنفری - عبداله پرخان - حسن مجتبایی - جانبازمحمد نوروزی - جانبازعلی اصغر عزیزی - محمود محمودی - محمود رحمانی 

نشسته از راست :

شهید ناصر تائبی - محمدرضا خالوحاجی - شهید علی ناشرالاحکامی - شهید جلال رنجبر - شهید محمدحسین کاظمی - علی اصغر میرشفیعی - جانبازابوطالب عزیزی - ساجد - ناشناس - شهید محمود عزیزی - حسین جهانگیری

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۰۹:۵۴
محله پایتخت

در باره تغییر نام وبلاگ

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۴ ب.ظ

دوستان عزیز سلام


خدمتتان عرض کنم که به دنبال نظرات شما بزرگواران در خصوص تغییر نام وبلاگ، در این پست مجموع نظرات در مورد نام های پیشنهادی برای تغییر نام وبلاگ را اعلام می کنم. برخی از بازدیدکنندگان عزیز خواسته بودند که تمام نظرات را به رای بگذاریم و نام وبلاگ را از این طریق انتخاب کنیم. به همین منظور نام های دریافت شده توسط شما بزرگواران را منتشر می کنیم. امیدواریم با نظرات راهگشای شما ما بتوانیم نامی درخور مطالب و جهت گیری های این وبلاگ انتخاب کنیم.

نام هایی که بازدیدکنندگان برایمان ارسال کرده اند به قرار زیر است:

"یاران قدیم"

"سنگر خوساریا"

"خاکریز خوساریا"

"خوساریا مین سنگرا چژون کرت"

"چره چلفته ( کلمه رمزی که خوانساری ها شب های عملیات برای ارتباط با هم استفاده می کردند)"

"شاهدان خوانسار"

"ایثارگران خوانساری"

"پشت خاکریز خوساریا"

"سنگر مجازی رزمندگان خوانساری"

"سنگر مجازی خوساریا"

"یاد یاران"

"شهدای خوانسار"

"هلم نده آجی     خم داران اشانی"

"یاد باد آن روزگاران    یاد باد"

"جوانان دهه شصت خوسار"

" لاله های خوسار"

"همرزمان شهدای خوسار"

"اسب جنگی خوانسار" یا "سبا جنگ خوانسار "( اسب یا سبا مخفف ارتش، سپاه و بسیج)


این هم عکسی دیدنی از  خوانسار


 

۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۴
محله پایتخت


۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۶
محله پایتخت