شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد حسین تائبی» ثبت شده است

نحوه شهادت ناصر(محمد صادق) تائبی

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ب.ظ

مدیر محترم وبلاگ پاتخت خوسار

 

با سلام

می خواستم یک خاطره از شهید ناصر تائبی تعریف کنم. از این خانواده دو برادر شهید شده اند. برادر بزرگتر ناصر به نام محمد حسین تائبی در سال 1361 در عملیات محرم به شهادت می رسد. ناصر در زمان شهادت برادرش 10 سال بیشتر نداشت. بعد از شهادت حسین، ناصر تلاش زیادی را برای حضور در جبهه ها انجام می دهد ولی به دلیل کمی سن و سال موفق به حضور جبهه نمی شود.


بعد از عملیات کربلای 5 در اوایل سال 1366  با پافشاری زیاد موفق می شود به جبهه اعزام شود. در اواخر فروردین 1366مصادف با عملیات کربلای 10 با گردان یازهرا(س) لشکر 14 امام حسین(ع) به غرب کشور عازم می شود. گردان برای انجام عملیات به خط می رود. رزمندگان خوانساری در یک تصمیم واحد به این نتیجه می رسند که اجازه ندهند ناصر در عملیات شرکت کند.  دلیلش هم این بود که اکثر رزمنده ها با پدر ناصر آشنا بودند. پدر ناصر کارمند بنیاد شهید خوانسار بود و رزمنده های خوانساری هم به دلیل مراجعاتی که برای ادامه درمان های خود به بنیاد شهید داشتند ایشان را می شناختند. آن ها می گفتند حاج آقا تائبی یکی از فرزندانش شهید شده و شاید طاقت شهید شدن ناصر را نداشته باشد. از طرفی اگر ناصر شهید می شد رزمنده های باسابقه خوانساردیگر توانایی روبرو شدن با حاج آقا تائبی را نداشتند. لذا به این جمع بندی می رسند که برای کاهش خطرات احتمالی ناصر را به عقب بفرستند.  موضوع را با ناصر مطرح می کنند. ناصر پافشاری می کند که باید حتماً در عملیات شرکت کند چون آرزوی چندین ساله اش حضور در جبهه ها بوده است. ناصر خیلی التماس و گریه و زاری می کند ولی به التماس های او توجه نمی شود . آن ها تصمیم خود را گرفته بودند. آمبولانس بهداری به رانندگی ابراهیم جدیدی (برادر شهید سعید جدیدی) برای انتقال مجروحان از خط مقدم به بهداری آماده حرکت به پشت جبهه است. تصمیم گرفته می شود ناصر را با آمبولانس به عقب بفرستند. ناصر وقتی می بیند التماس های او کار ساز نیست. در حال گریه منطقه ای دور دست را نشان می دهد و می گوید اگر مرا به عقب بفرستید من در آنجا شهید می شوم و از این کارتان پشیمان می شوید. ولی باز هم به التماس های او توجه نمی شود. تصمیم گرفته شده که ناصر  به عقب خط مقدم منتقل شود. آقای جدیدی نقل می کند ناصر را سوار آمبولانس کردم و در پیچ و خم کوه ها در حال حرکت به سمت پشت جبهه بودم. مرتب دشمن کنار جاده تدارکاتی را می زد. در یکی از پیچ های تند (همان مکانی که ناصر اشاره کرده بود) خمپاره ای در نزدیکی آمبولانس منفجر شد و یک ترکش به ناصر اصابت کرد و ناصر همان جا شهید شد. آری ناصر در همان نقطه ای که خود اشاره کرده بود به شهادت می رسد و دوستانش متوجه می شوند نمی شود جلوی تقدیر الهی را گرفت. 

شهید ناصر تائبی نفر چهارم ایستاده از چپ


در جایی سردار شهیدحاج حسین خرازی گفته بود هر ترکشی که از خمپاره جدا می شود ماموریتی دارد. 

قسمتی از وصیتامه شهید ناصر تائبی: خدا از تو سپاسگزارم که دوران جوانی مرا همزمان با دفاع مقدس قرار دادی تا با این معنویات آشنا شوم. 


شهید محمد حسین تائبی نفر سوم ایستاده از چپ


۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۴۸
محله پایتخت