شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

روزی که در خوانسار 20 شهید تشییع شدند.

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۷ ب.ظ


شب 19 دی 1365 شبی خاطره انگیز و به یاد ماندنی برای یادگاران دفاع مقدس است. در عملیلات کربلای 4 در منطقه ام الرصاص در تاریخ 4/10/1365 رزمندگان ایرانی موفق به نتیجه گیری دلخواه خود نشدند، به فاصله 15 روز در منطقه شلمچه در عملیات کربلای 5 رزمندگان موفق شدند شکست سختی را بر صدام تحمیل کنند. دوستانی که در این عملیات بودند می دانند که دشمن از انواع موانع از خورشیدی گرفته تا کانال های ارتباطی سیمانی و خاکریزهای نونی شکل استفاده کرده بود. بین خط ما و دشمن نیز آب انداخته بود. صدام مغرور اصلاً تصور نمی کرد که ایرانیان بتوانند از این موانع که به گزارش تعدادی از خبرگزاری های جهانی توسط مشاوران آمریکایی و اسرائیلی ایجاد شده بود، عبور کنند. در چنین شرایطی و بعد از عدم موفقیت در کربلای 4، در شب 19/10/1365 رزمندگان با رمز یا زهرا(س) به خط دشمن زدند و با لطف خدا و خلوص رزمندگان و رهبری بی نظیر حضرت امام که انصافاً نفس گرمش روحیه عجیبی در رزمندگان ایجاد می کرد، موفق شدیم شکست سختی را بر دشمن تحمیل کنیم. ما به عنوان گردان یا زهرا(س) بنا بود همان نیمه شب 19 دی پس از شکسته شدن خط وارد عملیات شویم  ولی پیشرفت حیرت انگیز سایر گردان های خط شکن لشکر 14 امام حسین(ع)موجب شد که ما تا شب دوم در حسرت رویاروی با دشمن منتظر بمانیم.

بعد از ظهر روز نوزدهم دی با قایق به بخش آزاد شده خط دشمن رفتیم. تمام خطوط ارتباطی آنها از طریق کانال سیمانی بود که شاید ارتفاع آن به 2 متر می رسید. واقعاً دیدن این موانع عجیب هر گونه شکی باقی نمی گذاشت که امدادهای غیبی به یاری سپاه اسلام آمده بود. در خط اول دشمن که صبح روز 19 دی به تصرف رزمندگان در آمده بود، غوغایی بود و جسدهای بعثی ها خودنمایی می کرد. گروه گروه اسرا را به عقب منتقل می کردند با دیدن این صحنه ها بچه ها روحیه گرفته بودند. در عملیات کربلای 5 که نقطه عطفی در تاریخ جنگ بود و باعث شد کمر سپاه صدام را شکسته شود تعداد زیادی از سرداران سپاه اسلام از قبیل حاج حسین خرازی و سید اکبر صادقی به شهادت رسیدند. در این عملیات برای اولین بار در یک روز حدود 20 نفر  از شهدا در شهرستان خوانسار تشییع شدند.

افرادی مانند مجید علایی، باقر منصوری، کمال اسدی، محمد مهدوی، محمد بهارلویی، علی مقیمی، حمید توحیدی، ناصر توکلی، نبی اله زمانی، مجید ملک محمودی،  سید سعید میرباقری، سید محمد مهدوی و ... به شهادت رسیدند.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۱
محله پایتخت

نظرات  (۱۵)

۲۹ مهر ۰۰ ، ۲۱:۴۶ احمدرضاهادی

شهیدان فضل الله سعید نیکوصفت پسرعمه های من بودند هردو ازآن یکی مهربان تر سعید عزیز بزرگترین جوانمرد دوران حیاط تا کنون را به من شناساند وآن خودش بود .جوانمرد وصبور.فضل الله هم بسیار خونگرم ودلرحم ومهربان بود.حتما هردو لایق شهادت بودند.یادشان جاوید روحشان شاد.

۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۰۰ فریده خراسانی

آن زمان که این بزرگان به شهادت رسیدند من خیلی کوچک بودم والان ناخوداگاه سری زدم به این صفحه و چقدر سوختم و قلبم به درد آمد که چه جوانان و بزرگوارانی را ازدست دادیم افسوس و صد افسوس بحال من و امسال من که قدرخون شهدارانمیدانیم و صدهاافسوس بحال این دولت مردان که خاک این سرزمین که هزاران هزار جوان خونشان بخاطرش به زمین آغشته شد تا ذره ی به دشمن ندهند را پایمال میکنند افسوس و هزارن افسوس . بدابه حال این آقایان به اصطلاح روشن فکر که امیدوارم تقاص خون شهداراهرچه زودتر بدهند 

یادشان جاودان...
این جوانان معصوم رفتند و جنگیدند تا ما بتوانیم در کمال آرامش زندگی کنیم...
گاهی از خود میپرسم اگر ما هم اون روزهابودیم مثل این دلیران میرفتیم به جبهه ها؟؟؟
بیشتر موقع ها این جواب به فکرم میاد: جنگیدن در راه خدا و دفاع از خاک کشور برما واجب هست پس حتما" میرفتیم،ولی حرف با عمل خیلی فرق دارد.آنان حرف و عملشان یکی بود...شهادت گواراباد بر آنان
پاسخ:
ممنون مطمئنم که شما هم اگر بودید با این روحیاتی که دارید حتماً برای دفاع از کشور می رفتید.
۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۷ سید رحیم عظیمی
سلام
 و پسر دایی من هم در این شهدا بود
شهید فضل ا... نیکوصفت
خدا حقشون رو به ما حلال کنه
یا علی مدد

پاسخ:
 ممنون از اظهار نظرتون.
۲۳ تیر ۹۲ ، ۰۳:۰۷ عباس جنابی
این عکس، خیلی حرف برای گفتن داره
خیلی حرف داره برای من و هم نسل های من
ماهایی که این روزها رو ندیدم و الان با آرامش و شادی و بی درد و غم توی همین خیابون قدم می زنیم ...
روح تمام شهدای آریایی خصوصاً مردان نیک شهرمون شاد باد
پاسخ:
انشاء الله خدا شما نوجوانان و جوانان را حفظ نماید.
ای کاش ماهم خیل شهدا پیوسته بودیم که قسمتمان نشد چون امروز چیزهای را می بینیم که جانبازان وازادگان ورزمندگان درفشار سرکوفتی بعضی رییس ادارات قرار گرفتند وقتی به اعمال ریاستشان اعتراض اقام جانب می کنیم می گویند بروید موجیها..................................
پاسخ:
شهید باکری که از خدا خواست که شهادت نسیبش شود تا زنده نباشد ببیند چه بر سر رزمندگان می آید. برادرم ما چاره ای نداریم جز صبر صبر صبر
۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۶ مجید سعیدی
عکس خیلی قشنگی است. هر چند من با روش سیاسی شما مخالفم ولی این کارتان را تحسین می کنم چون که با زبان روزه کلی اشک ریختم و حس می کنم روحم با این حالت پالایش شد.

پاسخ:
ممنون ما هم همین را می خواهیم. این عین احترام به دیگران است.
مدرسه ما رو تعطیل کردند و رفتیم تشییع جنازه...
پاسخ:
ممنون از این که به ما سر زدید.
آن روز را اصلا فراموش نمی کنم. روز قبل از آن یک خودرو با بلندگو در تمام محلات شهر اعلام می کرد که فردا تعداد زیادی از جوانان شهر که در جبهه به شهادت رسیده اند تشییع خواهند شد. من تا آن روز جمعیت به این عظمت را در شهر ندیده بودم. البته روزهای تاسوعا و عاشورا خوانسار خیلی شلوغ می شود و علاوه بر مردم شهر از تهران، اصفهان و ... نیز برای عزاداری به شهر می آیند. ولی آن روز سرد زمستانی شهر را غم گرفته بود. من آن زمان 13 ساله بودم خیلینارحت بودم حس غریبی به من می گفت تو بی لیاقتی که نتوانسته ای به جبهه بروی. آری آن روز دختر سید اکبر را که کودکی یکی دو ساله بود را بر روی تابوت گذاشته بودن. صحنه های غم انگیزی بود. فرزندان فضل الله نیکوصفت هم خورد سال بودند. من تاکنون به هیچ وجه صحنه های حزن همراه با غرور خانواده های شهدا را فراموش نمی کنم. خدایا به ما کمک کن یاد و خاطره و راه شهدای نورانی شهرمان را ادامه دهیم.
پاسخ:

خیلی متن تاثیرگذاری بود.

ممنون

سلام این مطلب را اضافه کنید 
این عکی مطلق به وبلاگ پایگاه مقاومت بسیج بلال حبشی می باشد تا رسم امانت داری حفظ شود
http://balalhabashikh.mihanblog.com/post/8
پاسخ:

سلام

 

این عکس از  دوستان رزمنده دریافت شده است. در واقع این عکس از طریق ایمیل برای ما ارسال شده است. به وبلاگ شما مراجعه کردم و مشاهده کردم  این عکس بدون توضیح وجود دارد.

خوشا آنان که الله یارشان بی. من همش دوسه سالم بوده. هیچی یادم نیماد. من فقط سیل 66 رو یادمه. چرا تو بنیاد شهید هم کلاس قرآن بود که با مینی بوس آقا جلال خدا بیامرز میرفتیم.اینم یادمه
 روزی که حاج رسول از اسارت آزاد شده بود. یادمه بهترین لباس گل گلیمو پوشیدم. یه دامن چین دار بود.از اون سالها اینا یادمه...
پاسخ:
با سپاس از اظهار نظرتون ما را در این ماه پر فیض و برکت از دعایتان بی نصیب نکنید.
۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۸:۵۱ یک فرهنگی

سلام خسته نباشید

یاد و خاطره ی همه ی شهدای 8 سال دفاع مقدس بخیر

اون روزها یادمه سال اول دبیرستان بودیم با مسئولین مدرسه و بچه های کلاس برای تشیع جنازه رفتیم  اون روز دخترچندماهه سردارشهید صادقی را بر روی جنازه ی پدر گذاشتند جمعیت خون گریه می کرد هر طرف که نگاه می کردی مادران و خواهران شهدا با صبر و آرامش خاصی در عزای عزیزانشان اشک می ریختند دقیقا حضور ذهن ندارم فکر کنم شهیدان علایی هم جزء شهدا بودند چون ما در مراسم چند شهید در مسجد امام زمان رئیسان شرکت کردیم مادر و خواهر مثل یک کوه محکم و استوار به حاضرین خوشامد می گفتند

بعضی مواقع که با فرزندانم برای قرائت فاتحه بر سر مزار شهدا میرویم  همسرم که اون نیز سالها در جبهه های جنگ حضور داشت خاطره ی شهادت هریک را بریا ما بازخوانی می کند وتاکید می کند هیچگاه در زندگی شهدا را فراموش نکنیم

ممنون از زحمت شما

خداوند ما را شرمنده این عزیزان نکند شادی روح امام عزیز و شهدا صلوات با فاتحه

پاسخ:

ممنون از اظهار نظرتان

ما را هم دعا کنید.

یاد باد آن روزگاران یاد باد...

من آن زمان 10 سالم بود وخیلی کم اون روز تو خاطرم هست که با مامانم رفتیم تشییع جنازه

خدا رحمت کنه اون جوونهایی رو که برای اعتدال نام ایران رفتند و امنیت وآرامش وآسایش امروز مارا با خون خود رقم زدنند
خدایا قسم به این شبهای عزیز مارا فردای قیامت شرمنده شهدا نکن ....
پاسخ:
انشاء الله
ازاینکه سایتو از سیاست دور کردید ممنونم خیلی عکس جالبیه این طور عکسا دیگه خیلی کم پیدا میشن ازتون خواهش میکنم اگر از شهدای والفجر 8 شهدای فاو  خوانسارعکسی تو دسرستون هست برام بزاریدممنون میشم
پاسخ:
ممنون از اظهار نظرتون. چشم حتماً بررسی می کنیم و اگه بود منتشر می کنیم.
خیلی عکس تاریخی است. دستتان درد نکنه من آن موقع 9 سالم بود و به همراه مادرم در تشییع جنازه شرکت کرده بودم. اونروز هوا خیلی سرد بود. 
پاسخ:
سپاس از نظرتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی