شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)

این سایت با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره دلاور مردان دفاع مقدس طراحی شده است.

شاهدان خوسار(خوانسار)
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها

مطالبی نادر در باره خوانسار

جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۵۴ ق.ظ

خوانسار شهری است واقع در شمال‏غرب استان اصفهان. این شهر مرکز شهرستان خوانسار است.

خوانسار شهری است خوش آب و هوا در عرض جغرافیایی 33 درجه و 13 دقیقه شمالی و طول جغرافیایی 50 درجه و 19 دقیقه شرقی با ارتفاع 2250 متر بالاتراز سطح دریا و پوشش گیاهی متنوع که لاله‌های واژگون آن معروف هستند. بر اساس اطلاعات به دست آمده از سرشماری سال 1385 جمعیت خوانسار 33 هزار نفر است که 22 هزار نفر شهری و 11 هزار نفر روستایی است.


خوانسار در ناحیه اى نه چندان دور از کویر مرکزى ایران در فاصله حدود ۱۵۰کیلومترى شمال‏غرب شهر اصفهان واقع شده است. 
متوسط بیشترین دمای هوای خوانسار در گرمترین ماه تابستان به ۳۱درجه سانتی گراد میرسد و متوسط دمای شبانه روز در همین ماه بیست و چهار درجه سانتی گراد است. در زمستان سرمای آن دلنشین همراه با ریزش انبوه برف است. 

گلستانکوه از مناطق دیدنی شهرستان خوانسار است که در اردیبهشت ماه بالاله های بسیار جلوه زیبایی می گیرد. گلستانکوه در مسیر خوانسار به اصفهان در ۱۵کیلومترى شهر خوانسار واقع شده است. 
از دیگر جاذبه های شهر خوانسار پارک سرچشمه است که با چشمه های زیبا که از دل کوه بیرون می ایند همه ساله تعداد زیادی گردشگر را به خود جذب می کند. یکی از شهرهای مذهبی ایران با قدمت دیرینه می باشد. از اماکن مذهبی این شهر می توان به شازده احمد و امامزاده سید صالح اشاره کرد. این شهردارای محلات زیادی می باشد که از جمله وادشت، پایتخت، بیدهند، سونقان، چهار باغ و... می باشد. 
خوانسار در ناحیه ای نه چندان دور از کویر مرکزی ایران، در فاصله ای حدود 150 کیلومتری شمال غرب شهر اصفهان واقع شده است. شهری زیبا، مصفا و یکی از زیباترین شهرهای مناطق مرکزی کشور. خوانسار به راستی شهری است در حصار کوهها، باغ شهری آرمیده در دامنه های زاگرس و شکل گرفته در مسیر  رودی که سرچشمه اناربار ( رود قم ) است.

 گویش خوانساری

یکی از آیات قدرت الهی خلقت آسمان ها و زمین است و دیگر، تفاوت زبان ها و لهجه ها و رنگ های شما آدمیان است که در این امور دلایل حکمت صنع ، برای دانشمندان عالم آشکار است. 
« سوره مبارکۀ روم آیۀ شریفۀ 22 » 
  
حمد و سپاس مخصوص ساحت اقدسی را سزاست، که به قلم صنعش، خلایق را پرداخت و به کلک مشکینش، طبیعت را آراست. کریمی که خلایق لطیفه ای از لطایف حسن اویند و خلقت آسمان ها و زمی، یکی از آیات و نشانه های قدرت اوست و تفاوت و اختلاف السنه و الوان موجودات و مخلوقات، نشانه دیگری از علم و حکمت اوست. 
 

خوانسار.jpg 


با مراجعه به نوشته های نظم و نثر زبان های رایج و معمول بین قبایل مختلف و پی بردن به معانی لغات و به کار بردن آنها در مکالمات و فهماندن مطالب و هم معنی بودن و هم ریشه بودن آن ها، به این نتیجه می رسیم که ریشه همه ی این زبان ها و گویش ها به فارس قدیم بر می گردد، که در کل مملکت ایران و بین النهرین رایج بوده و به مرور، زبان فارسی فعلی، جایگزین آن گردیده و بعضی تفاوت لهجه ها و گویش ها، در شهرها و روستاها، ریشه ی خود را حفظ نموده است. 
  
زبان همیشه یکی از عوامل بزرگ در روابط میان اقوام بشر بوده است و زبان شناسان عقیده دارند که هر انسانی باید به زبان مادری خود تکلم کند. صورت موجودی زبان ها و لهجه های دنیا حدود سه هزار نوع است .« به گفته ی دکتر صادق کیا در کتاب گویش ها، برخی از گویش ها به تازگی فراموش شده یا رو به فراموشی نهاده است مثلا در شهرهای کوچکی مانند محلات، خوانسار، آشتیان، تفرش و غیره حدود 30% مردم گویش محلی دارند و بعضی فقط وقتی که می خواهند مطلبشان را کسی متوجه نشود به زبان محلی سخن می گویند. » 
  
یکی از دلایلی که ما تصمیم گرفتیم در این سایت به بحث در مورد گویش زیبای خوانساری بپردازیم، این است که زبان محلی شعر و نثر محاوره و بعضی از لغات و اصطلاحات و افعال و ضرب المثل ها ی آن به دست فراموشی سپرده شده است به طوری که شاید نسل آینده آشنا به لغات و طرز گویش های فعلی نبوده و قادر نباشند که زبان مورد نظر را با همان شکل خاص که بیش از هفتصد سال در خوانسار متداول بوده است حفظ نمایند. هدف دیگر ما از پرداختن به این موضوع، حفظ و نگهداری زبان مادری و زبان مردمانی که از قدیم دارای علما، دانشمندان، شعرا و هنرمندان نامی بسیاری بوده اند، است. 


بعضی ازلغات زبان خوانساری ویژگی هایی دارند، مثلا لغات زیر از جمله لغاتی هستند که معادل فارسی ندارند.

آسِنْجی

تیغه چاقوی بدون دسته

Asenji

ایشا

انبار یا محل خواب زمستانی

Eesha

بیغِلازْنَنْ

با شتاب و نا خوانا نوشتن

Bighelaznan

پَرگَنْدْ

خاک ریختن روی برف زمین زیر کشت

Pargand

پِلارَه

خوشه کوچک انگور

Pelara

چُلّاری

ظرف کوچک گلی

Chollari

سِرِنْگْ

محل تقسیم آب در سر بند

Sereng

گَلاز 

شخص بلند قد و باریک اندام  

Galaz

وشْمونْ

استراحت کوتاه در موقع کار روزانه

Veshmoon

بعضی از لغات خوانساری با الفاظ کوتاهتری نسبت به فارسی مفهومی را می رسانند مانند: 
 

بُر

قدرت و دید چشم

Bor

آجیدَه

رویه گیوه و تخت گیوه با نخ بافته شده

Ajida

بَدْگاشه

خوب بود می رفتی

Badgashe

بیدگاخوسْ

خوب بود او را می زدی

Bidgakhoos

بشِشِه

آیا می توانی بروی

Besheshe


در دیوان اشعار اوحدی مراغه ای که در قرن هفتم هجری می زیسته به عنوان فی لسان الاصفهانیه در صفحه 431 چنین آمده : 
  
دیم تو خورد و چشم مو تر / هشکش ویکر وان خوزارو 
که دیم به معنی صورت و هشک یعنی خشک. 
  
واتت که سر فلا کروهینی تو ساعتی / کین آه سوته دل بهر چه تو وات ایستاده بو 
که لغت واتن یعنی گفتن و بو یعنی باشد. 
  
بند گیر و دلم انبار گفتن ز تن آر / مرد عاقل نه ببو تا که به کاری در کو 
بپسندد سر زلفش که کرو دل ها صید / گرنه هر لحظه به آن دام هزاری درکو 
اوحدی رنج بکربرت اگرت کامی کو / عاشقی سعی بکر بو که شکاری در کو 
گر دلت میل به آن دیم کرو کردش کرت / بو که ابروی غلط بر به کناری در کو 
که لغت درکو یعنی گرفتار شدن و بنبو یعنی نیاید . لغت کرو و کرت یعنی انجام دادن، کردن و لغت بکر یعنی انجام بده، بکن. 
  
سر ترسم که پابند هوای تو نبو / دل نشو کرت که خاک کف پای تو نبو 
که لغت نبو یعنی نباشد و لغت نشو کرت یعنی نمی تواند باشد. 
  
اگرت زره صفت خلق ورستند به مهر / سر به سر یکشنبه یک ذره وفای تو نبو 
که لغت ورستند به معنی بر خاستن و لغت نبو یعنی نباشد. 

 

لغت تُرُف : ترب ؛ ناصر خسرو: 
  
ترف از دست مده بر طمع قند کسان            ترف خود خور و از طمع مبر گاز به قند 
  
لغت طاقچه : جای ظروف داخل دیوار ؛ نظامی: 
  
از طاقچه دو نرگس مست                           بر سفت سمن عقیق می بست 
  
لغت درمنه : گیاه خشک؛ نظامی 
  
چون درمنه درم ندارد هیچ                          باد در پیکرش ندارد هیچ     
  
لغت واپُرس : بپرس ؛ مولوی: 
  
کس چه شاید بود واپرسم از او                    که چه می سازی ز حلقه توبه تو 
  
لغت مشگک : سیب خوش بو ؛ لاادری: 
  
گرچه مشگک بود بسی خوشبوی               فرق او تا به مشک بسیار است 
  
لغت مشت : تعدادی ؛ ناصر خسرو: 
  
از این مشتی رفیقان ریایی                        بریدن بهتر است از آشنایی 
  
لغت کیسه : جیب ، ظرف ؛ امیر خسرو دهلوی: 
  
کانرا که به کیسه نیست چیزی                   خواری کشد از پی پشیزی 
  
لغت دشخوار : سخت ؛ ناصر خسرو: 
  
گر آسانی همی بایدت فردا                        مگیر از بهر دنیا کار دشخوار 
  
لغت بشن : بدن ؛ انوری: 
  
وه که برخی ز پای تا سر او                         بشن و بالای چون صنوبر او 
  
لغت رود : فرزند ؛ لسان الغیب حافظ: 
  
از آندمی که ز چشمم برفت رود عزیز            کنار دامن من همچو رود جیحون است 
  
لغت بَل : بگذار ؛ 
  
مرا گوید بگو حال دل خویش                        دلت خونین شود بل تا نگویم 
  
لغت چلن : پریدن ؛ امیر خسرو: 
  
از چل چل تو پای من زار شد کچل               من خود نمی چلم تو اگر می چلی بچل 
  
لغت بخچ : پهن شده ؛ انوری: 
  
اگر بر سر مرد زد در نبرد                             سر و قامتش بر زمین پخچ کرد

 

صنایع دستی

آنچه مسلم است عصر زرین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خوانسار در دوران صفویه و پایتخت بودن شهر اصفهان بوده است.

 اگر مروری کوتاه بر وضعیت این دوره داشته باشیم درخواهیم یافت که بسیاری از محصولات تولیدی خوانسار در اقتصاد ایران

جایگاهی ویژه داشته و از سایر انواع متمایز بوده اند، اما هنر قالی بافی و صنایع دستی از دیر باز در این شهر رواج داشته 

است. در زمان صفویه همزمان با اوج قالیبافی در ایران شعبه ای از این هنر دستی در این شهرستان بنیان نهاده شد و 

فعالیتهای جنبی و سنتی آن از قبیل رنگرزی، طراحی، نقشه کشی و ایجاد کارگاه تولیدی به دست مردان رونق گرفت و 

زنان با ریسندگی و بافندگی با سرپنجه خویش آمیخته اند، بطوری که شیوه ها و طرحهای محلی رواج پیدا کرد و از انواع 

قالی به نوع پشم و نخ گرایش بیشتر بوده و انواع دیگر کمتر استقبال شده از جمله قالی هایی که هنوز از میدان بدر نرفته

 طرح و نقشه ای است که به " ویستی " شهرت دارد و از جایگاه خوبی برخوردار است. 



دیگر صنایع 

تولید نوعی پارچه در زمان صفویه و مدتی پس از آن در خوانسار که به چیت خوانساری معروف گشته بود در نوع خود از 

مرغوبیتی خاص برخوردار بود.  همزمان با رواج صنایع پارچه بافی در خوانسار سایر صنایع دستی به ویژه منبت کاری و

قاشق تراشی خوانسار نیز از رونق خوبی برخوردار بوده است. از نمونه خلق آثار هنری منبت و چوبکاری آثار بجای مانده

 در داخل شهر خوانسار همچون " منبت کاری مسجد جامع " ( در شمالی ) که در نوع خود از آثار با ارزش اوایل دوران

صفویه است و یا صندوق منبت بقعه پیر خوانسار ( شیخ ابا عدنان ) است. از دیگر صنایع پر رونق خوانسار صنایع رنگرزی

 و همچنین سفال سازی و کوزه گری بود که هنوز خم در گوشه و کنار شهر می توان ردی از آن یافت.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۰
محله پایتخت

نظرات  (۱۰)

سلام خیلی عالی بود
پاسخ:
قابل شما را ندارد
ممنون از این یادداشت ناسیونالیستی خوب. حالا چرا مطالب نادر قربان؟! بعد منبعش رو هم معرفی کنید خیلی عالیه.
پاسخ:
ضمن تشکر از شما قسمتی از مطلب از سایت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان برداشته شده و قسمتی هم خودم گردآوری کرده ام. باور کنید برخی از بزرگانی که سن بالایی دارند از کلماتی استفاده می کنند که معنی آن ها را ما نمی دانیم. به نظرم بهتر است برخی از الفاظ را بازسازی کنیم.
۱۲ آبان ۹۲ ، ۲۱:۰۸ فریاد زیر آب
خیلی زحمت کشیدی همردیفهای شما پاسخ لازم را دادند .منهم متنبه شدم که هنوز داغی طرز تفکر خوانسار دست خوانساریه با اهمییت ومخصوصا محله بالائی باشه بهتره تا ............
راستی میتونید یه امار بدین که شهدای روستاهای خوانسار چه تعداد وشهدای شهر خوانسار چه تعداد هستند  البته با قید بسیج ،سپاه وارتش خلاصه یه تفکیک منطقی اخه ایت اله خمینی کوخ نشینی را با کاخ نشینی از همین جا مرز بندی کرد
پاسخ:
چشم دوست عزیز حتماً این کار را می کنم تعداد شهدای شهرستان خوانسار حدود 350 شهیده. برای اون اطلاعاتی که شما می خواهید که به تفکیک شهری و روستایی و سپاه و بسیج و ارتش نیاز به زمان دارم.
۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۹ فریاد زیر آب
مطلبی را نوشته ام تحت عنوان (فریاد زیر آب )هر چه تلاش کردم از طریق کپی پیستت کامنتمو بذارمش نشد ،از آنجائیکه شما بسیار مایل به کناره گیری مسئو ل اداره فرهنگ بودید خواهش میکنم برای پاسخ به یکی از دوستان لینکیدون برید تون بخش نظرات اون حرفمو در وبلاگ خودتون جواب بدین البته پاسخ شما بعنوان فردیکه دم از شهدا میزنه بسیار حائز اهمییت بازم میگم چون شما بین اکثر سایتداران خوانسار زبانزد شده اید برام پاسختون قابل توجه .
پاسخ:

       دوست عزیزم این نظر لطف شماست. اما من آدرس سایت شما را ندارم اگه امکان داره دقیقاً آدرس بدید تا  نظرم را ارسال نمایم.   

اما در مورد علاقه حقیر برای کناره گیری ایشان  به دلایل زیر است:

1- به نظر من دوره مسئولیت در هر رده ایی باید 4 سال باشد.

2- افراد جایگزین برای پست ها به خصوص پست های تخصصی باید از میان بدنه همان سازمان یا اداره انتخاب شوند. این کار باعث می شود تا انگیزه کار برای کارکنان بالا رفته و فرد مدیر نیز چون می داند بیش از 4 سال مدیریت نمی کند سعی می کند تمام توان خود را برای انجام مدیریت با کیفیت و خلاقانه انجام دهد.

3- در مواردی خاص که مدیر بسیار توانا عمل کرده و یا پروژه های خوبی در دست اجرا دارد دوره مدیریت می تواند برای حدداکثر 4 سال دیگر   تمدید شود.

4- در موزد اداره ارشاد خوانسار به دلیل نارضایتی قشر فرهنگی و هنری شهر به نظر می رسد  برای ایشان کفایت می کرد.

5- ما 8 سال با تفکر فرهنگی و هنری احمدی نژاد زندگی کردیم اطلاعات دریافتی از نحوه مدیریت آقای شریعتی نشان می دهد که ایشان در بعد فرهنگی یک احمدی نژاد کوچک بودند، وقتی در خوانسار نماد تفکر آقای احمدی نژاد یعنی آقای جلیلی با این همه تبلیغ رای نیاورد خوب افراد همفکر آقای احمدی نژاد باید از قطار مدیریتی پیاده شوند. بنده 8 سال پیش هم که آقای احمدی نژاد آقای هاشمی را شکست داد علیرغم این که حامی آقای هاشمی بودم و برای رای آوری ایشان تلاش کردم ولی بعد از انتخابات اعتقاد داشتم همه افراد هم فکر آقای خاتمی و هاشمی باید استعفا بدهند.

من بمشنفتی گه زمان حاکمیت ظل السلطون بر اصفون درزمان قاجاریه خاب از همه شهرهای اصفون بخچه حکومتژون استفادد کرت.مین اون دوران محله پاتخت یاقایی به گه محل اصلی نگه داشتن اسبها و ستوران به. یا شاید چون هم سرسبز و هم دشت مانند هو شاید اسب سوراری ها و تمرین بخچه جنگ هم مین پاتخت به.چون پایتخت و محل اصلی اینجور چیابه.از اونوخت جی این اسما ری محله های خوسار بموندی.مثلا چهارباغ جی همیزن.این رزا خا اینجور جدا از هم نبه. چون همژ رز پیچ در پیچ به وا و بیش به واس حاکم خوسار مث چهارباغ اصفون به.شاید این قانع کننده تر بو.
حالابیندین قدرت و جسارت مون گه بدون شناخت مخاطبم دارن نظر هادان. هرچند مهم واس مون خوساری وهم محلی بودنو.
پاسخ:
ممنون این مطلب شما ادبران به عنوان پاسخ کمش منتشر کران.



اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ  ؛       

لعنت کن نخستین ستمگری را که به زور گرفت حق محمد و آل محمد را خدایا
 

کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد..."  و آخرین

 


۩
ای خون سربریده مُحرم شروع کرد ۩


همراه اشک ،دفتر خود را نمور کرد

در دفتری که مرثیه ها را مرور کرد

فکرش زمقتل شهدا خوش عبور کرد

آخر بساط سینــه زدن جورِجور کرد


 حال وهوای کرب وبلا را نوا نمود

در تکیگاه مجلس ماتم به پا نمود


وقتی میان هیئتیان نوحه اش گرفت

آمدمیان سینه زنان روضه اش گرفت

در اوج مرثیه دل شــا عر ز غم گرفت

وقتش رسیدرخصتی ازمحتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان "عالم است

شاعر شکست خورده ی طوفان "این دم است


پاشـــیده خون، به عــالم طلوع کرد

ای خون سربریده ،مُحرم شروع کرد


بی اخــتیار قلـــمم را رها کنید

 در این مجال قافیه را نینوا کنید

یادی زکشته های صف کربلا کنید

سرتاسرجهان همه بانگ عزا کنید


حقا که از مصیبت عظمی جهان گریست

ازظلم های قـوم شقی آسمان گریست

با این زبان حال، زمیـــن وزمان گریست

دشمن گریست بسی بی امان گریست


انگـــار مـــرثیه خـــودرا به گـــریه باخت

شاعر میان گریه کنان لحظه ای گداخت

ازخون سربریده، بپرداخت روضه ساخت

آن نور سربریده غروبی نـــمی شناخت


خورشید کهکشان، دوباره طلوع کرد

پایان روضه بود، تو گوئی شروع کرد


در اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود

آن نور سربریده ،تنش پاره پاره بود


خون جای جای لبش آیه می سرود

پیشانیش زخون رگش لاله می نمود

فریاد کودکان ز عطش ناله می شنود

شاعربرای زمزمه هاچاره می گشود


محفل عجیب بودو نبودش نیازکس

شاعر جوار دفترش افتــاد از نفس

گفتابرای سنگ لحددفتراست بـَس

این دفتر مرانکند بی وضوی مَــس




اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ  ؛       

لعنت کن نخستین ستمگری را که به زور گرفت حق محمد و آل محمد را خدایا
 

کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد..."  و آخرین

 


۩
ای خون سربریده مُحرم شروع کرد ۩


همراه اشک ،دفتر خود را نمور کرد

در دفتری که مرثیه ها را مرور کرد

فکرش زمقتل شهدا خوش عبور کرد

آخر بساط سینــه زدن جورِجور کرد


 حال وهوای کرب وبلا را نوا نمود

در تکیگاه مجلس ماتم به پا نمود


وقتی میان هیئتیان نوحه اش گرفت

آمدمیان سینه زنان روضه اش گرفت

در اوج مرثیه دل شــا عر ز غم گرفت

وقتش رسیدرخصتی ازمحتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان "عالم است

شاعر شکست خورده ی طوفان "این دم است


پاشـــیده خون، به عــالم طلوع کرد

ای خون سربریده ،مُحرم شروع کرد


بی اخــتیار قلـــمم را رها کنید

 در این مجال قافیه را نینوا کنید

یادی زکشته های صف کربلا کنید

سرتاسرجهان همه بانگ عزا کنید


حقا که از مصیبت عظمی جهان گریست

ازظلم های قـوم شقی آسمان گریست

با این زبان حال، زمیـــن وزمان گریست

دشمن گریست بسی بی امان گریست


انگـــار مـــرثیه خـــودرا به گـــریه باخت

شاعر میان گریه کنان لحظه ای گداخت

ازخون سربریده، بپرداخت روضه ساخت

آن نور سربریده غروبی نـــمی شناخت


خورشید کهکشان، دوباره طلوع کرد

پایان روضه بود، تو گوئی شروع کرد


در اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود

آن نور سربریده ،تنش پاره پاره بود


خون جای جای لبش آیه می سرود

پیشانیش زخون رگش لاله می نمود

فریاد کودکان ز عطش ناله می شنود

شاعربرای زمزمه هاچاره می گشود


محفل عجیب بودو نبودش نیازکس

شاعر جوار دفترش افتــاد از نفس

گفتابرای سنگ لحددفتراست بـَس

این دفتر مرانکند بی وضوی مَــس


هرچی مین اینا بگردایان وجه تسمیه پاتختم ندی. جواب کمشدون واندو وا.فکر کران رنگ و بوی وبدون باید رنگ و ری محرم بگیرو.عسگ هیئت پاتخت بیخوسدین مین صحفه اولژ.هیئت پاتخت به هیئت سیدا معروفو. همه با شال سبز زنجیر بیدخوسنده.هاما خا به کارخدمت گذاری مردم مشغولمین بینرسو بیمین دسه. هاما جی کیمون 5 رواول محرم روزه او.اما بخچه خاناماو.خصوصی آدرس هادان.مانیدون، خانامدون، فک و فامیل بیاژدین بینده.مجلس امام حسینو . دعوتی نی. ابی خودون زوندین
پاسخ:
چشم حتماً هاما جی برنامه هایی دارمین تصمیم داران عکس های هیئت منتشر کران البته عکس های امسال اینشاء الله بعد از دهیه. راستی آجیمم بیات بورو مین هیئتتدون.
من شمام بشناسا. سال های پیش جی آجیم اتومه مین هیئتدون. شما جی به هاما داعا بکردین. راستژ از چند نفر مطلعم واپرسو همون جواب قانع کننده ایی در باره معنا و مفهوم پاتختم  وانوسی
یکی از قدیمی ها اژوات به دلیل این که قسمتی از محله پاتخت بالای ارتفاعاتو و بقیژ مین صافی و تختیو به اون بیداژنده پاتخت ولی این جوابه واسه من قانع کننده نبه به خاطر همین در حال تحقیقانی.
خدمت پسر شجاع وعزیزم عرضم کرت فکر نکران بیان خوسار ولی اگه قسمت

گنا حتماً خدمتــــِدون ارسان فعلاً <آیکون ماچ>

مثل جسدی که توی گور افتاده

تبعید شدم به جای دور افتاده

وضعیت من هیچ ندارد فرقی

با وضع نهنگی که به تور افتاده

 

 

 

خدمت (پسر شجاع وعزیزم )دست   مــــــَـــریــــــزاد

 

عرضم کرت فکر نکران بیان خوسار ولی اگه قسمت

گنا حتماً خدمتــــِدون ارسان فعلاً <آیکون ماچ>

مثل جسدی که توی گور افتاده

تبعید شدم به جای دور افتاده

وضعیت من هیچ ندارد فرقی

با وضع نهنگی که به تور افتاده

پاسخ:
متشکرم
پره حیفو محرمه، عزاداریهاژ، اوگوشتاژ، همه خوساریها هر کا که دربنده اچنده خوسار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی